خرداد 22, 1404
 
 
Image

فیلم سینمایی «کیک محبوب من» اندکی پس از آنکه در جشنواره بین‌المللی فیلم ونکوور به نمایش درآمد به صورت عمومی در فضای مجازی دست به دست شد و این روزها کسی از اهالی سینما نیست که درباره آخرین ساخته پرحاشیه مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها اظهار نظری نکرده باشد.

محیا رضایی‌کلانتری: تازه‌ترین فیلم مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها سوژه‌ای قابل تاْمل دارد. در خاطر سینمای ایران، فیلمنامه ای که قهرمانش یک زن سالمند با دغدغه‌های شخصی دنیایی باشد، خیلی پررنگ نیست. زنان مسن آثار نمایشی در بهترین حالت همچون «مادر» علی حاتمی فکر و ذکرشان مرگ است و در باقی موارد نقش مکملی در گوشه و کنار درام هستند که سهم خاصی از قصه را بر دوش ندارند.

«کیک محبوب من» اما روایت مهین زنی هفتاد ساله با بازی لیلی فرهادپور است که پس از سی سال تنهایی، هوای عاشقی به سرش زده و در گوشه و کنار دیار خود به دنبال یار می‌گردد. مهین از همان ابتدای فیلم که میوه‌فروش او را تحسین می‌کند تا اتفاقات پس از مهمانی و صدای گوینده خبر که درباره ربات‌هایی با کارکرد شریک جنسی و عاطفی حرف می زند؛ دارد خود را برای یک تحول بزرگ در زندگی‌اش آماده می‌کند.

فرهادپور برای بازی در این نقش، به تبع خواست فیلمسازانش دست به یک کار کاملاً عادیِ غیرعادی زده است. او از چارچوب‌های بی‌منطق ارشاد عبور کرده و مهین را در فضای خانه بدون حجاب بازی می‌کند. مانند تمام زنان ایران زمین که در فضای امن و خصوصی خانه خود، زور حجاب اجباری بالای سرشان نیست و لباس راحتی به تن دارند. به همین خاطر رسانه‌های خارجی، نام این قبیل فیلم‌ها را «زیرزمینی» گذاشته‌اند که به نظر من درست نیست. این آثار در روی زمین و در همسایگی یکی از ما جلوی دوربین رفته‌اند. از این رو من لفظ «تابوشکن» را مناسب‌تر می‌دانم.

بازی اسماعیل محرابی در نقش فرامرز قابل توجه است. از نمایش شرم و خجالت اول آشنایی تا شادی مستانه و رقص می‌خوش او به خوبی در حرکات بدن و صورتش هویداست. او حتی از اینکه نمی‌دانسته قرار است کجا بیاید تا به ظاهر و بهداشت خودش برسد، معذب است. فرامرز مرد باتجربه‌ای به نظر نمی‌آید. نمی‌داند مهین خود را از قبل آماده کرده بود، بدون اینکه بداند مهمانش کیست.

از دلیل آرایش ناشیانه، لاک ناخن، تلاش برای نزدیک شدن به مردی در نانوایی، کافی‌شاپ هتل هایت و ... هیچ خبر ندارد. فقط می‌داند قرعه زندگی به نامش درآمده تا ناکام از دنیا نرود. او از تنهایی مردن بیشتر از تنها زندگی کردن می‌ترسد. از این رو مهین برایش مثل آبِ نطلبیده است.

همه اینها اما تا قبل از شروع سکانس‌های خانه، دراماتیک نیست. بیشتر به یک دیباچه عجولانه می‌ماند. فیلمساز می‌خواهد تا آنجا که می‌تواند درباره همه چیز حرف بزند. آزادی زنان قبل از انقلاب، خواننده‌ها و شادی جمعی زمان شاه، گشت ارشاد، مهاجرت فرزندان، اعتراض به حقوق بازنشسته‌ها، بی‌توجهی حکومت به رزمنده‌ها، بیهودگی جنگ، ممنوعیت آلات موسیقی، همسایه وابسته به نظام و ... همه در قالب دیالوگ‌هایی شتابزده از فیلم بیرون می‌پاشد و مدام حواس مخاطب را از هسته اصلی و شیرین قصه پرت می کند. در حالیکه می‌توانست تعداد اشارات، کمتر اما عمقی‌تر باشد. مثلا در سکانس گشت ارشاد، نمک ارتباط مهین با پاکبان هنوز زیر زبان نیامده حذف می‌شود.

با ورود مهین و فرامرز به خانه اما درام پذیرفتنی‌تر است. در فضایی که دو نفر همدیگر را نمی‌شناسند و باید با سوال و جواب به یکدیگر نزدیک شوند؛ دیالوگ‌گویی معنادارتر می‌شود. چرا که با حالات انسانی و احساسات درونی بازیگران آمیخته است. ذوق‌زدگی هر دو از این حضور شاعرانه، سکانس بی‌نقص رقص دو نفره، حمام، نوشیدن به سلامتی بهترین شب زندگی و ... تماشاگر را هم به این ضیافت دعوت می‌کند.

«کیک محبوب من» در مجموع فیلمی دلنشین است. سکانس‌های شادی‌آورش برای من غمناک‌تر از پایان تلخ آن بود. حضور چنین آثاری در روزگاری که سانسورهای پوشش و کلام، آثار سینمایی را فرسنگ‌ها از زندگی واقعی مردم دور کرده، غنیمت است. این فیلم دو جمله ساده اما قابل تامل دارد: «منم تازه فهمیدم»، «زود باش دیگه!» جملاتی نهیب زننده از هر فرصتی که زود، دیر می‌شود.

درباره سکانس آخر یک نظر سلیقه‌ای دارم. مهین در حیات نشسته و چشم به روبه‌رو دارد. انتظار داشتم به یاد رفتگان اندکی شراب روی خاک بریزد.

منتشرشده در گزارش و گفتگو

علاقمندان به موسیقی ایرانی می‌توانند برای تهیه بلیت کنسرت‌هایی که روزهای پایانی اکتبر و نوامبر ۲۰۲۴ در کانادا برگزار می‌شود روی لینک های زیر کلیک کنند.

.

.

اکتبر ۲۰۲۴

 

ونکوور

گروه رستاک ۲۶ اکتبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

گروه بی‌بند ۲۷ اکتبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

تورنتو

محسن شریفیان ۲۰ اکتبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

مونترآل

نوش آفرین ۲۶ اکتبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

....

نوامبر ۲۰۲۴

 

ونکوور

اندی ۲ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

جیدال ۳ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

عارف ۹ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

 

محمد علیزاده ۱۰ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

معین ۱۶ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

کوروس و پیروز ۱۷ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

روزبه بمانی ۲۲ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

داماهی ۲۶ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

شهیاد ۲۹ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

 

تورنتو

گروه رستاک ۱ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

محمد علیزاده ۲ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

فرشید امین ۸ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

نوش آفرین ۹ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

فرشید امین ۹ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

روزبه بمانی ۲۹ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

فتانه ۲۹ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

فتانه ۳۰ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

داماهی ۳۰ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

مونترآل

 

گروه رستاک ۲ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

کوروس و پیروز ۹ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

محسن نامجو ۲۹ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

محسن نامجو ۳۰ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

روزبه بمانی ۳۰ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

اتاوا

گروه رستاک ۳ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

کلگری

کامران و هومن ۲۳ نوامبر

برای تهیه بلیت اینجا کلیک کنید

 

منتشرشده در اخبار روزانه

فیلم سینمایی «دانه انجیر معابد» در ادامه اکران‌های جهانی‌اش به فستیوال فیلم ونکوور رسید. این اثر در ۲ نوبت به نمایش درآمد و با استقبال چشمگیر مخاطبان ایرانی و خارجی در این رویداد روبه‌رو شد.

محیا رضایی کلانتری: محمد رسول‌اف کارگردان ایرانی از سال ۸۸ تا همین چند ماه پیش که از خاک ایران خارج شود بارها به دلیل انتقاد از مواضع حکومت جهموری اسلامی زندانی و بازداشت شد. او در بحبوحه روزهای خیزش «مهسا» نیز در زندان بود. پس بعید نیست سراغ موضوعی برود که سوژه‌اش برشی از زندگی یکی از ماموران امنیتی جمهوری اسلامی باشد.

همچنین نباید از نظر دور داشت که مخاطبان حرفه‌ای سینما او را در زمره فیلمسازانی قرار می‌دهند که سال‌هاست هنر هفتم را نه برای سرگرمی که برای بیان معضلات و درد جامعه به خدمت گرفته است. از طرفی به دلیل علاقه‌ فیلمساز به آثار مستند، عموماً ظرافت‌های روایی سینمای داستانی در فیلم‌هایش کمتر به چشم می‌خورد. به همین خاطر آنچه در «دانه انجیر معابد» می‌بینیم بیش از آنکه یک درام سینمایی احساسات برانگیز باشد؛ روایت شفاف حساسیت برانگیزی است که هیچ یک از دو جبهه موافقان و مخالفان فیلم نتوانستند به راحتی از کنار آن بگذرند.

پیش از این محمد رسول‌اف علی‌رغم مواضع مشخص خود، مانند هر فیلمساز دیگری در ایران، آثارش را منطبق با قوانین وزارت ارشاد می‌ساخت تا فیلم‌هایش امکان نمایش و رویارویی با مخاطب را از دست ندهند. مراعاتی که حالا با «دانه انجیر معابد» شکسته شده و این کارگردان نیز همراه با موج تحولات منشِ مردمی، سعی دارد از یک سد محکم دیگر عبور کند.

آخرین ساخته کارگردان از دو جهت حایز اهمیت است. اول پرداختن به موضوعی که رسول‌اف بیش از هر فیلمساز دیگری به واسطه تجربیاتش استحقاق ورود به آن را دارد. دوم نمایش سبک زندگی بسیار معمول درون خانواده‌های ایرانی که پس از انقلاب ۵۷ برای همیشه ممنوع شد.

قصه «دانه انجیر معابد» دربارهٔ زندگی یک مامور امنیتی است که پس از بیست سال ترفیع گرفته و به مقام بازپرس دادگاه انقلاب رسیده است. او و خانواده‌اش از این موضوع خوشحالند اما همزمانی این خبر خوش با آغاز اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ در ایران اتفاقاتی را رقم می‌زند که کام همه را تلخ می‌کند.

اساس این فیلم اگرچه خانواده محور است اما در پرداخت سینمایی یک مشکل بزرگ دارد. ارتباط میان اعضای خانواده ملموس نیست. کاملا مشخص است که فیلمساز این قشر حکومتی را صرفاً به واسطه رابطه حاکم و محکوم می‌شناسد و سر و کارش با این افراد از حیطه مجرم در برابر بازجو چندان فراتر نرفته است.

محمد رسول‌اف سعی دارد بازپرس را مردی خانواده‌دوست نشان دهد که علی‌رغم افزایش دغدغه‌ها مهر و مراقبت از همسر و دختران نیز برایش اولویت دارد. این مهم تا قبل از آغاز چالش اصلی در فیلم ملموس از آب درنمی‌آید به همین خاطر است که وقتی وارد گره اصلی داستان می‌شویم و به پایان مدنظر کارگردان می‌رسیم مدام احساس می‌کنیم فیلم یک منطق روایی کم دارد و آن همزاد پنداری است.

این خلأ می‌تواند یک دلیل واضح داشته باشد. اینکه کارگردان که نویسندگی این اثر را نیز به عهده داشته، زیست درون‌خانوادگی این قشر را از نزدیک لمس نکرده است. به همین دلیل دیالوگ‌ها بیش از آنکه زیرپوستی باشد و در ناخودآگاه بنشیند، چنان صریح است که آدم را یاد فضای آموزشی مدرسه‌های دهه شصت تا به امروز می‌اندازد. یک فضای کاملاً بیرونی که نمود اجتماعی ثشر وابسته به حکومت است و به طور واضحی با مناسبات گرم خانوادگی عموم آن‌ها منافات دارد.

«دانه انجیر معابد» با این حال فیلم مهمی است. چرا که اگرچه کارگردان از موارد مذکور جا مانده اما در عوض چارچوب‌هایی را شکسته تا به ذات واقعی آنچه در جامعه ایران دیده می‌شود وفادار بماند. پس از آنکه فیلم «کاناپه» کیانوش عیاری به دلیل «نمایش زنانِ بدون حجاب در محیط خانه»، بایکوت شد؛ صاحب‌نظران زیادی بر انعکاس واقعی چهره زنان در سینمای ایران تاکید کردند اما نمود عینی آن در هیچ یک از آثار نمایشی متبلور نشد.

اخیراً با تولید آثاری چون «دانه انجیر معابد» بار دیگر این اتفاق رقم خورد تا یک قدم دیگر در راستای مخالفت با قوانین بی‌منطق حکومتی برداشته شود. زنان این فیلم اگرچه به دلیل تربیت مذهبی محجبه و بعضا چادری هستند اما در سکانس‌‌های خانه بدون حجاب نمایش داده می‌شوند. اتفاقی که در این برهه از تاریخ سیاسی-اجتماعی ایران نمی‌توان به راحتی از آن گذشت.

نکته دیگری که باعث می‌شود تماشای این فیلم جزو گزینه‌های پیشنهادی باشد، توجه فیلمساز به جسارت نسلی است که بنا دارد برای نجات آینده کشورش طرحی نو دراندازد. آخرین ساخته رسول‌اف هم‌نوا با تغییر ضرب‌آهنگ جامعه ایران روایت بی‌پرده شجاعت جوانان و نوجوانانی است که با پشتوانه والدین دهه شصت و پنجاهی‌شان تغییر و تحول را از درون خانه‌ها آغاز می‌کنند.

فیلم سینمایی «دانه انجیر معابد» در ادامه اکران‌های جهانی‌اش به فستیوال فیلم ونکوور رسید. این اثر در ۲ نوبت به نمایش درآمد و با استقبال چشمگیر مخاطبان ایرانی و خارجی در این رویداد روبه‌رو شد. همین استقبال نشانگر آن است که برخی اقدامات و تصمیم‌ها اگرچه عاری از خطا نیست اما در ذات خود رسالتی دارد که انجامش بهتر از سر باز زدنش است.

در پایان نباید این مهم را از نظر دور داشت که از سال ۱۴۰۱ تا کنون بسیاری از مردم ایران برای داشتن بدیهی‌ترین حقوق خود متحمل رنج‌های فراوانی شده‌اند و همراهی چهره‌هایی چون محمد رسول‌اف، مریم مقدم، بهتاش صناعی‌ها، فرشاد هاشمی، علی احمدزاده و سایر فعالان فرهنگی هنری ... تاثیر قابل توجهی بر هموار کردن این راه داشته و خواهد داشت.

منتشرشده در گزارش و گفتگو

نمایش «آهی» به نویسندگی و کارگردانی فرامرز کلانتری در سالن Evergreen Cultural Centre ونکوور به اجرا درخواهد آمد.

ماریکا: طی سالیان گذشته بسیاری از آثار هنری در ایران به دلیل سانسور هرگز امکان نمایش انتشار و اجرا پیدا نکردند. اهمیت این مساله را زمانی می‌توان درک کرد که بسیاری از هنرمندان و دغدغه‌مندان عرصه فرهنگی و اجتماعی برای اینکه بتوانند صدای مردم‌شان را به گوش همگان برسانند ترک وطن کردند.

اگرچه در باب موضوع ۸ سال جنگ بین ایران و عراق، آثار مکتوب و نمایشی بسیاری نوشته و ساخته شد تا به تبعات خانمان برانداز آن بپردازد اما یک موضوع تا امروز مسکوت ماند. تجاوز سربازان عراقی به زنان ایران که گویا صحبت درباره‌اش به نفع سیاست‌های هیچ‌یک از دو کشور نبود.

فرامرز کلانتری نویسنده و کارگردان، سال‌ ۹۵ در همین زمینه نمایشنامه‌ای با عنوان «آهی» به نگارش درآورد و با گروهی از بازیگران در ایران نیز آن را آماده کرد اما چند روز پیش از اجرا هیات بازبینی مجوز نداد و این نمایش به بهانه مغایرت با خط قرمزهای وزارت ارشاد هرگز روی صحنه نرفت.
به اعتقاد کارگردان «آهی» این نمایشنامه حقایقی را بازگو می‌کند که با تقدس نمایی جنگ هشت ساله که از آن با عنوان دفاع مقدس یاد می‌شد در تضاد است. زیرا جنگ جز تباهی و سیاهی نتیجه دیگری در پی ندارد و بحث تجاوز به زنان ایرانی هم نمود بارز آن است که برای اولین بار جایی دورتر از کشورمان روی صحنه خواهد رفت.

عوامل نمایش «آهی» عبارتند از: نویسنده و کارگردان: فرامرز کلانتری،  بازیگران: سپیده حجامی، ساره امینیان، پیام بخت،  دستیار کارگردان:  جان جانسون،  منشی صحنه:  مهلا حسینی و گریم: مریم عظیمی.

«آهی»  روز یکشنبه، ۲۴ نوامبر ۲۰۲۴ - ساعت ۶ بعد از ظهردر Evergreen Cultural Centre روی صحنه خواهد رفت.

لازم به ذکر است که این اجرا برای سنین زیر 16 سال مناسب نیست.

برای خرید بلیت با تخفیف ۱۰ درصدی می توانید اینجا کلیک کرده و  کد AHI10  را وارد کنید.

منتشرشده در اخبار روزانه

سالن نمایش Presentation House theatre از ۱۰ تا ۱۳ اکتبر میزبان گروه تئاتر Nowadays با نمایش « تیمور لنگ» خواهد بود. 

ماریکا: نمایش «تیمور لنگ» به نویسندگی و کارگردانی محمد یعقوبی در ۴ شب به دو زبان انگلیسی و فارسی در ونکوور روی صحنه می‌رود. 

این نمایش با بازی آیدا کیخایی، امیر زاوش، امیر مقامی و پریا هروی برای اولین بار توسط گروه تئاتر Nowadays و با همکاری تئاتر Crow’s در ۶ فوریه ۲۰۲۴ روی صحنه رفت که به دلیل استقبال تماشاگران تا سوم مارچ تمدید شد.

«تیمور لنگ» تا کنون با ۲۱ اجرای انگلیسی و ۹ اجرای فارسی روی صحنه‌های متعددی به نمایش درآمده است. آیدا کیخایی برای بازی در این نمایش نامزد جایزه‌  Dora Mavor Moore شد.

تازه ترین نمایش یعقوبی با به چالش کشیدن مفاهیمی چون عشق، قدرت، ارتباط مادر و فرزند، اعتقادات و ... قصه زنی ایرانی به نام هما را روایت می‌کند که به دلیل آزار و اذیت‌های حکومت مجبور به ترک وطن، مهاجرت و پناهندگی شده اما پسرش در کانادا به دختری با همان تفکرات آزاردهنده دل می‌بندد.

نمایشنامه «تیمور لنگ» با روایت از زبان چهار شخصیت از رویدادهای واقعی جامعه ایرانیان در تورنتو الهام گرفته است. این شهر که مهاجرانی از گروه‌های فکری مختلف را در خود جای داده، بارها شاهد تقابل افرادی با گرایش‌های فکری گوناگون از جمله موافقان و مخالفان رژیم جمهوری اسلامی بوده است. 

عوامل این نمایش عبارتند از: نمایشنامه‌نویس و کارگردان: محمد یعقوبی، طراح صحنه: امین شیرازی، آهنگساز: فرشاد فزونی، طراح صدا: سینا شعاعی، دراماتورژ: کریس آبراهام، مدیر صحنه: شیلا امین و مدیر تولید: ساحل طلیسچی.

Nowadays   یک گروه تئاتر غیرانتفاعی مستقر در تورنتو است که توسط آیدا کیخایی و محمد یعقوبی سال ۲۰۱۶ تأسیس شد. این گروه با بیش از یک دهه سابقه فعالیت هنری در ایران با نام فارسی «این روزها» شناخته می‌شود. 

برای تماشای تئاتر «تیمور لنگ» به زبان انگلیسی می توانید در روزهای پنجشنبه 10 اکتبر و یکشنبه 13 اکتبر و همچنین برای تماشا به زبان فارسی جمعه 11 اکتبر و شنبه 12 اکتبر به سالن Presentation House theatre مراجعه کنید.

برای خرید بلیط اینجا کلیک کنید.

منتشرشده در اخبار روزانه

فیلم کوتاه «خودکشی به سبک نیچه» ساخته پیام کردستانی در چهل و سومین جشنواره بین‌المللی فیلم ونکوور حضور یافت.

ماریکا: پیام کردستانی که با فیلم کوتاه «خودکشی به سبک نیچه» توانست در جشنواره‌های داخلی موفقیت‌های قابل توجهی را از آن خود کند، اکنون در ادامه مسیر جهانی شدن این فیلم به ونکوور آمده تا در مهمترین رویداد سینمایی جهانی این کشور شانس خود را امتحان کند.

این فیلم تا کنون در فستیوال‌های دهوک، زنگبار و کانبرا مجال حضور یافته و توسط صاحب نظرانی از جمله محمد حقیقت منتقد نام آشنای مقیم فرانسه بازخوردهای شایانی گرفته است.

«خودکشی به سبک نیچه» اگرچه به زبان کردی است اما فضایی به شدت متفاوت از آنچه تا کنون از فیلمسازان کرد دیدیم را به تصویر می کشد. کارگردان این فیلم کوتاه که پس از خواندن کتاب «مغازه خودکشی» نوشته ژان تولی نویسنده فرانسوی به فکر ساخت این اثر افتاد، به ماریکا می‌گوید: بعد از اینکه کتاب به زبان فارسی ترجمه شد و در ایران مورد استقبال قرار گرفت من هم قصه را خواندم و به شدت دوست داشتم. در این کتاب مهمترین چیزی  که من را تحت تاثیر قرار داد فضایی بود که رمان نویس سعی در تصویرسازی آن داشت.

وی ادامه داد: هم‌فاز بودن فضای ذهنی نویسنده با من این حس را در من به وجود آورد که آن سهمی از فانتزی تصویری که در ذهنم دارم را او به نگارش درآورده است. در واقع نقطه جذب من به کتاب و فکر خلق یک درام کوتاه از اینجا شکل گرفت. شاید در ظاهر این گفته آسان به نظر برسد اما اینکه یک رمان ۱۵۰ صفحه‌ای را بخواهید در ۱۸ دقیقه فیلم بسازید اصلا کار آسانی نیست. من فضای مطلوبم را از کتاب گرفتم و قصه خودم را به آن اضافه کردم.

پیام کردستانی همچنین اضافه کرد: در کتاب «مغازه خودکشی» روایت یک مغازه است که تمامی ابزارهای خودکشی را موجود دارد. این کاسبی خانوادگی از رونق خوبی برخوردار است و حال همه اعضا هم از این بابت خوب است. نکته قابل تامل کتاب این است که خودکشی در زیست‌بوم تعریف شده کتاب امری جا افتاده و عادی است و فضای سیاه پیرامون جامعه چندان توی ذوق نمی‌زند.

کارگردان در پاسخ به اینکه چطور روایت خود را از قصه کتاب منفک کرده، می‌گوید: تفاوت و پیچیدگی‌های «خودکشی به سبک نیچه» از جایی برجسته می‌شود که در مسیر فیلم، سرنوشت مغازه‌دار با یکی از مشتریانش تلاقی پیدا می‌کند. در قصه ما کسی که سال‌ها خودش شرایط خودکشی مشتریانش را فراهم می‌کرده حالا در موقعیتی قرار می‌گیرد که باید یک نفر را از خودکشی منصرف کند. در واقع این تناقض کلیدواژه فیلم من است.

 

صاحب اثر «خودکشی به سبک نیچه» در پاسخ به اینکه دو عنصر پایان امیدبخش و کتاب چقدر نشات گرفته از مصلحت مخاطب بوده، تاکید کرد: تمام آنچه که در این فیلم روایت شده بسیار شخصی و صرفا نشات گرفته از ذهن خودم است. تا حدی که برخی از اطرافیانم می‌گفتند این فیلم چنان در حریم خصوصی فکری من زاده شده که ممکن است مورد اقبال  دیگران قرار نگیرد. قطعا ذهنیت من هم منبعث از جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کنم. اتفاقات سیاسی و اجتماعی  داغی که سال‌هاست از سرگذرانده‌ایم و هنوز دچارش هستیم برای من هم ملموس است اما من همیشه امیدوارم.

کردستانی همچنین یادآور شد: به عنوان فیلمسازی که فضاهای سیاه و دشوار را مثل همه مردم تجربه کرده است، امروز، امیدوارم به زندگی و ادامه دادن. بنابراین همان را در فیلم امروز من مشاهده خواهید کرد. شاید فردا نگاه دیگری داشته باشم و طبعا به پایان‌های دیگری بی‌اندیشم. در بخش‌هایی از این اثر می‌بینید اتمسفر تلخ روزهای جنگ، مدام از طریق رادیو اضطراب و نگرانی را منتقل می کند اما خیلی‌ها بی توجه به آنچه در اطراف‌شان می‌گذرد، پا به مغازه می‌گذارند و برای پایان دادن به زندگی خود عجله دارند. با این وجود یک نفر هست که روزنه امید فیلم و آدم های قصه می‌شود.

او افزود: این شخصیت روشن‌ضمیر قصه ما از قضا آبستن است و نمادی از تولد و شروع دوباره را در مقابل نیستی و مرگ عَلَم می کند. شاید در نگاه اول او را نتوان به عنوان انسان عاقل قبول داشت و حتی به نظر ساده لوح برسد. گویی که آدم غلطی در آن فضاست اما تنها کسی است که شور زندگی را به آدم‌ها برمی‌گرداند. آن هم در شرایطی که به خاطر او پای  جهان کتاب به میان می‌آید و قصه وارد مسیر اصلی خود می‌شود.

پیام کردستانی در پایان در مورد انتخاب عنوان فیلم خود نیز توضیح داد: در انتخاب این کار به دنبال اسمی متناقض بودم. عنوانی که خودش، خودش را نقض کند و زیر سوال ببرد. تا اینکه به نام «خودکشی به سبک نیچه» رسیدم. همانطور که می‌دانیم نیچه هیچوقت خودکشی نکرد. او به دنبال اَبَرانسان بود و کتاب عنصر مهمی در این تفکر اوست.

منتشرشده در گزارش و گفتگو

مازیار خاتم با فیلم کوتاه «ژاکت» در چهل و سومین جشنواره بین‌المللی فیلم ونکوور حضور دارد.

ماریکا: مازیار خاتم کارگردان فیلم کوتاه «ژاکت» با نام انگلیسی «The Sweater» فارغ‌التحصیل رشته تولید فیلم و تلویزیون از کالج هامبر است. او کارگردان و نویسنده ایرانی-کانادایی است که اغلب روایت‌هایش در فضایی غیرمعمول شکل می‌گیرد. خاتم مالک مشترک شرکت تولیدی Funny Bone Pictures در تورنتو تا کنون دوبار با فیلم‌های کوتاه Bump (2022) و Baba (2023) در جشنواره‌های کانادا و امریکا از جمله ساندنس حضور داشته است.  او هرگز ایران را ندیده و می‌گوید حدود ۷ سالی هست که با دوستانش فیلم کوتاه می سازد و «ژاکت» را با هزینه شخصی و بدون حمایت دولتی ساخته است.

این فیلمساز جوان درباره فضایی که در تازه‌ترین کار خود به تصویر کشیده، به ماریکا می‌گوید: من به دنبال این بودم که بتوانم قصه‌ام را درفضایی کاملا واقعی و مستند بسازم و از این نظر سینمای کیارستمی را خیلی دوست دارم و تلاش کردم با همان حیطه وارد شوم اما تفاوت بزرگی که کارهای من با سینمای این کارگردان بزرگ دارد در این است که من آن را با فضای کمدی ترکیب می‌کنم. در «ژاکت» هم می‌خواستم همه چیز در عین حال که جنبه فان دارد احساسات برانگیز و قابل تامل نیز باشد.

خاتم که درباره بازیگران این فیلم گفته است: به جز من و دوستانم تمام افرادی که می‌بینید آدم‌های واقعی هستند که از اصل قصه بی‌خبرند. به همین خاطر ما فیلمنامه‌ای مشخص و با جزئیات نداشتیم. در واقع باید با آنچه در دنیای واقعی رخ می‌داد پیش می‌رفتیم ببینیم چطور می‌شود. مثلا در سکانس مغازه من با ۳ دوربین رفتم اما دوربین‌ها در جاهایی تعبیه شده بودند که کسی آنها را نمی‌دید. چالش اصلی من این بود که چون فیلمنامه و قصه از پیش تعیین شده‌ای در کار نبود؛ هیچ ایده‌ای نداشتم ببینم قرار است الان با چه صحنه‌ای روبه‌رو شوم.

وی با اشاره به اینکه حدود یک هفته در این شرایط فیلمبرداری داشته، ادامه داد: من در سکانسی قرار است بدون اینکه پولی پرداخت کنم از مغازه خارج شوم و همانطور که می‌بینید کسی که آنجا کار می‌کند به دنبال من می‌آید و ادامه قصه شکل می‌گیرد. همه این صحنه‌ها طبیعی است و آن مرد در مغازه کار می‌کرد و از هیچ چیز خبر نداشت. البته با توجه به اینکه طبق قانون کانادا اگر قرار باشد از افراد فیلم بگیرید باید با رضایت و امضای خودشان باشد پس از پایان کار ما همه کسانی که در سکانس‌های مختلف بودند را در جریان گذاشتیم.

مازیار خاتم گغت: من از فیلم «کلوز آپ» کیارستمی ایده‌های زیادی گرفتم. اساسا این که بتوان آدم‌های واقعی را در موقعیت واقعی تصویر کشید اتفاق فوق‌العاده‌ای است که اگر در فضای کمدی شکل بگیرد جالب‌تر هم می‌شود. بنابراین من هم سعی کردم در فضایی مثل دوربین مخفی به نوعی همین کار را انجام دهم. به همین خاطر بیننده وقتی با کار من روبه‌رو می‌شود بین اینکه آیا این فیلم مستند است یا قصه از پیش تعیین شده دارد، سردرگم می‌ماند.

کارگردان فیلم «ژاکت» همچنین اضافه کرد: برای اینکه این فضا به درستی شکل بگیرد نمی‌توانستیم به افرادی که در فیلم هستند میکروفن وصل کنیم. به همین خاطر بعدا صداهایشان را دوبله کردیم و همین یکی دیگر از نکاتی است که بیننده نمی‌تواند حدس بزند کدام بخش واقعی و کدام بخش بازی است.

مازیار که در دوران قبل با حضور فیلم کوتاه «بابا» جایزه بهترین فیلم کوتاه جشنواره فیلم ونکوور را از آن خوده کرده در این باره گفت: «بابا» شخصی‌ترین فیلم من است که از زندگی خودم ساختم. این فیلم قصه ارتباط بین من و پدرم هست، در موقعیتی که من فارسی‌ام خوب نیست و پدر هم با زبان انگلیسی مشکل دارد. از آنجا که پدر و مادر من از هم جدا شده‌اند من به نوعی مترجم پدرم بودم و اتفاقا این فیلم هم نگاهی طنز به کل ماجرا دارد.

او در پایان درباره علاقه‌اش به سینما گفت: من ابتدا از تئاتر شروع کردم و فضای زنده روی صحنه را خیلی دوست دارم اما سینما چیزی دارد که هرگز در تئاتر به آن نمی‌رسم و آن تدوین است. به نظر من داستان قوی آن است که بتوان بارها و بارها سراغش رفت و دست به اصلاح زد. به همین خاطر تحصیلاتم را در فیلمسازی ادامه دادم و امروز با علاقه نوشتن فیلمسازی و تدوین را دنبال می‌کنم.

منتشرشده در گزارش و گفتگو

 اجرای «مریلین در زیرزمین» به نویسندگی و کارگردانی امیر حسن‌زاده در ونکوور روی صحنه رفت.

محیا رضایی‌کلانتری: نمایشنامه «مهاجران» اثر اسلاومیر مروژک از آن دست آثاری‌ست که طی سالیان به اشکال مختلف در ایران و سایر کشورها توسط تیم‌های مختلف اجرا می‌شود.

این نمایشنامه همانطور که از نامش پیداست به موضوع مهاجران و مصائب آنها می‌پردازد. موضوعی که همیشه قابلیت آن را دارد تا با اقتباسی هنرمندانه مدام به روز شود و تاثیرگذار باشد.

به تازگی تئاتر صحنه‌ای «مریلین در زیرزمین» وام گرفته از همین اثر با بازی ارسلان ناظران و امیر حسن‌زاده در سالن Presentation House Theatre ونکوور کانادا به اجرا درآمد. جهانبخش لک مشاور کارگردان، لاله دستگیر دستیار و برنامه ریز از دیگر عواملی بودند که شرایط نمایش این اثر را فراهم کردند.

در این اقتباس ما شاهد زندگی دو مرد میانسال و جوان هستیم که گویا به واسطه همشهری بودن، در کشور جدید با یکدیگر در زیرزمینی همخانه شده‌اند.

مرد میانسال نویسنده مهاجری است از طبقه فرهنگی و روشنفکر که اوضاع مالی‌اش نسبت به همخانه بد نیست و نگرش منطقی‌تری نسبت به زندگی دارد. او به واسطه همین ویژگی‌های مثبت و کارآمد به انجام وظایفی بیش از مسئولیتش وادار می‌شود.

مرد جوان اما بیشتر در طلب ارضای احساسات ناپخته خود دست به اقداماتی می‌زند که اگرچه او را متحمل رنج بیشتر می‌کند اما سودی هم برایش ندارد. آنچه در این اقتباس به خوبی اجرا درآمد تمرکز نویسنده بر ذهن فقیر مرد جوان است که نشان می‌دهد بیش از جیب خالی، او را از زندگی عقب انداخته همانگونه که اندوخته‌هایش را در تابلوی مریلین مونرو جاساز کرده بود اما به نظر می‌رسد در نهایت مهاجرت و مصائبش با آدمیزاد چنان می‌کند که اشک هر دو طیف را درمی آورد.

این دو همخانه در جای جای قصه دچار نوسانات رفتاری شده و با بیان آنچه رنج‌شان می‌دهد گاه یگانه و گاه بیگانه از هم می‌شوند. تجربه‌ای از همزیستی‌های به ناچار که ساکنان در غربت خاطراتی بس فراوان دارند.

اگر چه به عنوان مخاطب حرفه ای تئاتر باید بگویم ادای دیالوگ ها به گویش نمایش رادیویی نزدیک‌تر بود تا نمایش باورپذیرصحنه ای اما این اجرا المان‌هایی داشت که به صورت زیرمتن انتقال مفهوم را به مخاطب قوی‌تر می‌کرد.

به عنوان مثال تکرار صدای سیفون دستشویی همسایه بالایی که از قضا صاحبخانه هم هست نشانی قابل اعتنا از اختلاف طبقاتی و تحمل فشاری است که بر ساکنان زیرزمین وارد می‌شود. ساکنانی که علاوه بر سختی‌های روزمره زندگی رنج مهاجر بودن دست از سرشان برنمی‌دارد و در خلال زندگی خودنمایی می‌کند.

خوانش متن بخشی از نوشته‌های معروف از جمله «مسخ» کافکا و سایر آثار از دیگر ظرافت‌هایی بود که به زیبایی بیگانگی با هنجارهای جدید را که هر مهاجر به نوعی با آن دست به گریبان است، بیان کرد.

علاوه بر تمام تدابیری که دست اندرکاران این نمایش برای جلب نظر مخاطب اندیشیده بودند یک نکته را هم نباید از نظر دور داشت. اینکه اساسا اجرای چنین اثری آن هم در سالنی که صندلی‌هایش تماما با مهاجرین پر شده به معنای حفظ قاعده کار درست در زمان و مکان درست است.

نمایش «مریلین در زیرزمین» توانست ولو برای چند لحظه هم شده فلش بک را در ذهن تک تک مخاطبانش فعال کند و بار دیگر یادآور شود که مرد هم گریه می‌کند خصوصا اگر مهاجر باشد.

منتشرشده در گزارش و گفتگو

بهتاب بهستا نمایش «او کاشت، تو آب دادی، و من رشد کردم» را به مدت ۲ شب در ونکوور اجرا خواهد کرد.

تئاتر «او کاشت، تو آب دادی، و من رشد کردم» به کارگردانی و بازیگری بهتاب بهستا نمایشی تک نفره است که به مدت دو روز در شهر ونکوور کانادا به زبان انگلیسی روی صحنه خواهد رفت.

بهستا متولد اسفند ۷۲ که از سال ۲۰۱۳ وارد جامعه تئاتر ونکوور شده فعالیت هنری خود را از ایران با بازیگری آغاز کرد و در کانادا با گروه تئاتر مهتاب نصیرپور و محمد رحمانیان برای اولین بار روی صحنه‌ رفت.

وی که تجربه مهاجرت را ۱۳ سال پیش با خانواده تجربه کرده تا امروز اجراهای مختلفی به دو زبان انگلیسی و فارسی روی صحنه برده است.

قصه جدیدترین اثر نمایشی این هنرمند دربارهٔ زن جوانی است که پس از مهاجرت به کانادا با چالش‌هایی چون ارتباط با خانواده، مسایل مربوط به گذشته‌ و وطن، دست و پنجه نرم می‌کند.

در حالی که سعی دارد تا خود را با شرایط و زندگی جدید وفق دهد، خاطرات تلخ گذشته‌ مدام به شکل فلاش‌بک‌های تحریک‌کننده سراغش می آیند و زخم‌های قدیمی دوباره سر باز می‌کنند.

در این نبرد درونی او از هر ابزاری که در اختیار دارد استفاده می‌کند، اما از رویارویی با کسانی که می‌توانند به او در مسیر بهبودی کمک کنند، خودداری می‌کند.

این کشمکش تا آنجا پیش می‌رود که او در آستانه فروپاشی روانی قرار می‌گیرد و ترس از دست دادن سلامت جسم و روان بالاخره وادارش می‌کند تا برای بهبودی و آرامش خود قدمی بردارد.

عوامل اصلی این اجرا عبارتند از: نویسنده، کارگردان و بازیگر : بهتاب بهستا، موسیقی : شروین نیوباقری، فیلم: فردوس وکیلیان، دستیار کارگردان: سارا عامری، مدیر صحنه: شیلا امین، عکاس و فیلمبردار : مهدی حسینی و بازیگران چندرسانه‌ای: پریا نظری , سها سناجو‌‌ و شهاب عربی.

این تئاتر به زبان انگلیسی به نام She Planted, You Watered, and I Grow است و با حمایت گروه هنری Blackout Art Society به در خواست Presentation House Theatre  روی صحنه خواهد رفت.

علاقمندان می‌توانند با مراجعه به اینجا روزهای ۲۷ و ۲۸ سپتامبر ساعت ۷:۳۰ عصر مخاطب این اجرا باشند.

هنگام تهیه بلیت حتما در نظر داشته باشید که این نمایش مناسب افراد بالای ۱۴ سال است.

 

منتشرشده در اخبار روزانه

رمان «زبیگنیو، دگردیسی ناکام ایرانی» به قلم علی نگهبان در ونکوور منتشر شد.

رمان «زبیگنیو، دگردیسی ناکام ایرانی» نوشته‌ علی نگهبان که اکنون در دسترس خوانندگان ادبیات داستانی قرار دارد را نشر «شهرزاد نامگ» در ونکوور کانادا چاپ و پخش کرده است.

این کتاب داستانی است از زندگی چند ایرانی در مهاجرت؛ کسانی که تلاش می‌کنند تا خود را در میهن جدید بازیابند، اما نه میهن جدید آنها را به تمامی درون خود می‌پذیرد، و نه این مهاجران می‌توانند تکلیف خود را با گذشته‌ی خویش روشن کنند.

شخصیت اصلی داستان، بابک، نگاهی نقاد دارد، و همین نگاه باعث می‌شود که او به همه چیز شک کند، به گونه‌ای که پیوسته با خود و پیرامونش درگیر می‌شود. او در زندگی خود و دیگر مهاجران ریز می‌شود و زشتی‌ها و زیبایی‌های بسیاری را به تصویر می‌کشد. بابک جهان را سرشار از ناراستی و کژی و پوچی می‌بیند، چندان که نه تنها زندگی برای او پوچ است، بلکه خودکشی را نیز پوچ می‌شمارد.

در سوی دیگر، ابوالحسن را داریم که خود را زبیگنیو می‌نامد – مردی با یک چشم که در ونکوور مغازه‌ی سیگارفروشی دارد. او شخصیتی رها شده است که هرگز برای زندگی در جامعه پرورش نیافته است. زبیگنیو تلاش می‌کند که هر چیز ناخوشایندی را دیگرگونه جلوه دهد. او یکی از خواندنی‌ترین و چند پهلوترین شخصیت‌های این رمان است.

پر رنگ‌ترین درونمایه‌ی رمان را می‌توان کشمکش‌های درونی مهاجرانی دانست که ریشه در فروپاشی بنیادهای هویت فردی و اجتماعی آنها دارد. بابک و زبیگنیو نمایندگان نسلی هستند که در پی یافتن خویش، و با امید به بر پا کردن خانه و هویتی نو تن به مهاجرت می‌دهند. اما پس از مهاجرت نیز انگار به هیچ چیز بند نیستند، پا در هوا و ریشه‌کن شده‌اند. رمان زبیگنیو، جلوه‌ای از دگردیسی ناکام ایرانی در مهاجرت را باز می‌نمایاند.

علی نگهبان، نویسنده، پژوهشگر ادبی و مترجم است. او نخستین جُستارها و بررسی‌های ادبی خود را در دهه‌ی هفتاد خورشیدی در مجله‌هایی مانند تکاپو و آدینه منتشر کرد؛ اما هنگامی که با سانسور شدن رمان، مجموعه شعر و دیگر نوشته‌هایش، و بسته شدن نشریه‌های مستقل و فزونی گرفتن فشارها، امکان زیستن و نوشتن در ایران بسیار دشوار شد، به ناگزیر به کانادا کوچید.

شعرها، داستان‌های کوتاه، و جستارهای او در نشریه‌هایی مانند جُنگ زمان، فصلنامه‌ی باران، رادیو زمانه، بی‌بی‌سی فارسی، آرش، شهروند، شهرگان، همیاری و بانگ منتشر شده‌اند. از او تاکنون رمان «سُهراوش و ارتش غیر بشری عدالت»، و مجموعه جُستارهای ادبی «از بی‌راهه به خانه و خویش»، «خانه در ناخانگی»، و «متن ریشه‌کن شده» منتشر شده‌اند.

رمان «زبیگنیو، دگردیسی ناکام ایرانی» را می‌توانید از کتابفروشی آنلاین نشر شهرزاد نامگ در تارنمای https://shahrzadnamag.com/books تهیه کنید.

نشست رونمایی «زبیگنیو، دگردیسی ناکام ایرانی» روز یکشنبه، ۲۹ سپتامبر، ۴ عصر در Presentation House Theatre در نورث ونکوور برگزار خواهد شد.

 

منتشرشده در اخبار روزانه