آذر 01, 1403
 
 
Image

!درباره فیلم «کیک محبوب من»: بذار قسمت کنیم تنهایی‌مونو

178
این مورد را ارزیابی کنید
(2 رای‌ها)

فیلم سینمایی «کیک محبوب من» اندکی پس از آنکه در جشنواره بین‌المللی فیلم ونکوور به نمایش درآمد به صورت عمومی در فضای مجازی دست به دست شد و این روزها کسی از اهالی سینما نیست که درباره آخرین ساخته پرحاشیه مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها اظهار نظری نکرده باشد.

محیا رضایی‌کلانتری: تازه‌ترین فیلم مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها سوژه‌ای قابل تاْمل دارد. در خاطر سینمای ایران، فیلمنامه ای که قهرمانش یک زن سالمند با دغدغه‌های شخصی دنیایی باشد، خیلی پررنگ نیست. زنان مسن آثار نمایشی در بهترین حالت همچون «مادر» علی حاتمی فکر و ذکرشان مرگ است و در باقی موارد نقش مکملی در گوشه و کنار درام هستند که سهم خاصی از قصه را بر دوش ندارند.

«کیک محبوب من» اما روایت مهین زنی هفتاد ساله با بازی لیلی فرهادپور است که پس از سی سال تنهایی، هوای عاشقی به سرش زده و در گوشه و کنار دیار خود به دنبال یار می‌گردد. مهین از همان ابتدای فیلم که میوه‌فروش او را تحسین می‌کند تا اتفاقات پس از مهمانی و صدای گوینده خبر که درباره ربات‌هایی با کارکرد شریک جنسی و عاطفی حرف می زند؛ دارد خود را برای یک تحول بزرگ در زندگی‌اش آماده می‌کند.

فرهادپور برای بازی در این نقش، به تبع خواست فیلمسازانش دست به یک کار کاملاً عادیِ غیرعادی زده است. او از چارچوب‌های بی‌منطق ارشاد عبور کرده و مهین را در فضای خانه بدون حجاب بازی می‌کند. مانند تمام زنان ایران زمین که در فضای امن و خصوصی خانه خود، زور حجاب اجباری بالای سرشان نیست و لباس راحتی به تن دارند. به همین خاطر رسانه‌های خارجی، نام این قبیل فیلم‌ها را «زیرزمینی» گذاشته‌اند که به نظر من درست نیست. این آثار در روی زمین و در همسایگی یکی از ما جلوی دوربین رفته‌اند. از این رو من لفظ «تابوشکن» را مناسب‌تر می‌دانم.

بازی اسماعیل محرابی در نقش فرامرز قابل توجه است. از نمایش شرم و خجالت اول آشنایی تا شادی مستانه و رقص می‌خوش او به خوبی در حرکات بدن و صورتش هویداست. او حتی از اینکه نمی‌دانسته قرار است کجا بیاید تا به ظاهر و بهداشت خودش برسد، معذب است. فرامرز مرد باتجربه‌ای به نظر نمی‌آید. نمی‌داند مهین خود را از قبل آماده کرده بود، بدون اینکه بداند مهمانش کیست.

از دلیل آرایش ناشیانه، لاک ناخن، تلاش برای نزدیک شدن به مردی در نانوایی، کافی‌شاپ هتل هایت و ... هیچ خبر ندارد. فقط می‌داند قرعه زندگی به نامش درآمده تا ناکام از دنیا نرود. او از تنهایی مردن بیشتر از تنها زندگی کردن می‌ترسد. از این رو مهین برایش مثل آبِ نطلبیده است.

همه اینها اما تا قبل از شروع سکانس‌های خانه، دراماتیک نیست. بیشتر به یک دیباچه عجولانه می‌ماند. فیلمساز می‌خواهد تا آنجا که می‌تواند درباره همه چیز حرف بزند. آزادی زنان قبل از انقلاب، خواننده‌ها و شادی جمعی زمان شاه، گشت ارشاد، مهاجرت فرزندان، اعتراض به حقوق بازنشسته‌ها، بی‌توجهی حکومت به رزمنده‌ها، بیهودگی جنگ، ممنوعیت آلات موسیقی، همسایه وابسته به نظام و ... همه در قالب دیالوگ‌هایی شتابزده از فیلم بیرون می‌پاشد و مدام حواس مخاطب را از هسته اصلی و شیرین قصه پرت می کند. در حالیکه می‌توانست تعداد اشارات، کمتر اما عمقی‌تر باشد. مثلا در سکانس گشت ارشاد، نمک ارتباط مهین با پاکبان هنوز زیر زبان نیامده حذف می‌شود.

با ورود مهین و فرامرز به خانه اما درام پذیرفتنی‌تر است. در فضایی که دو نفر همدیگر را نمی‌شناسند و باید با سوال و جواب به یکدیگر نزدیک شوند؛ دیالوگ‌گویی معنادارتر می‌شود. چرا که با حالات انسانی و احساسات درونی بازیگران آمیخته است. ذوق‌زدگی هر دو از این حضور شاعرانه، سکانس بی‌نقص رقص دو نفره، حمام، نوشیدن به سلامتی بهترین شب زندگی و ... تماشاگر را هم به این ضیافت دعوت می‌کند.

«کیک محبوب من» در مجموع فیلمی دلنشین است. سکانس‌های شادی‌آورش برای من غمناک‌تر از پایان تلخ آن بود. حضور چنین آثاری در روزگاری که سانسورهای پوشش و کلام، آثار سینمایی را فرسنگ‌ها از زندگی واقعی مردم دور کرده، غنیمت است. این فیلم دو جمله ساده اما قابل تامل دارد: «منم تازه فهمیدم»، «زود باش دیگه!» جملاتی نهیب زننده از هر فرصتی که زود، دیر می‌شود.

درباره سکانس آخر یک نظر سلیقه‌ای دارم. مهین در حیات نشسته و چشم به روبه‌رو دارد. انتظار داشتم به یاد رفتگان اندکی شراب روی خاک بریزد.