گفت و گوی من با هموطن بلوچ در این قسمت به پایان میرسد. ایشان یکی از شهروندانی است که تا آخرین لحظه حضورش در ایران تلاش کرد بتواند قدم مثبتی برای آب خاک خود بردارد. اتفاقی که به دلیل تناقض با سیاستهای حاکمیت هرگز محقق نشد.
همانطور که در اخبار آمده سه هفته پس از جمعه خونین زاهدان، مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان، در سخنرانی خود، علی خامنهای رهبر ایران را مسئول مستقیم کشتار اخیر نامید. سخنانی که توسط وزارت کشور تحریکآمیز توصیف شد و تهدیدات سپاه را در پی داشت.
با این حال هموطن بلوچ در این بخش به ما میگوید که مردم امروز دیگر سکوت نخواهند کرد و باید منتظر انتقامی بزرگتر بود…
*به دنبال اعتراضات اخیر مردم بلوچ که تمام ایران را همراه خود کرده، میلیونها هموطن میخواهند صدای شما باشند. به نمایندگی از مردم منطقه چه مواردی را لازم میدانید که مردم بازگو کنند؟
برای اینکه صدای بلوچ باشید به همه جهان بگویید که بلوچ ایرانی است و هرگز به دنبال جدایی طلبی نبوده و نیست. به گواه تاریخ بلوچ از اولین قومیتهای ایران است پس چگونه میتواند خود را از ایران جدا کند؟!
حکومت با همین انگ زدنها سالهاست که بین مردم ما و سایر هموطنان تبعیض قائل شده است.
دیگر خواسته مردم بلوچ فقط یک چیز است. اینکه مثل بقیه باشند.
*مثل بقیه بودن دقیقا یعنی چه؟
سیستان و بلوچستان استان پهناوری است که امروز در سال ۱۴۰۱ هنوز یک جاده استاندارد دوبانده ندارد.
برای بسیاری از مردم قابل باور نیست اما تازه سال گذشته دو شهر زاهدان و ایرانشهر برای اولین بار گازکشی شد. بقیه نقاط نیز همچنان خبری از تاسیسات گرمایشی نیست. مردم ما ساعتها در صف گالن نفت و کپسول گاز میایستند. اگر اینها برای سایر استانهای دیگر خاطره است برای مردم بلوچ جزیی از زندگیست.
بلوچستان مردمی دارد که آب آشامیدنیشان را از هوتگ تامین میکنند. مطمئنم خیلیها حتی نمیدانند هوتگ چیست و چه میزان آلودگی و خطرهای مختلف جانی به همراه دارد.
ما بیمارستانهای بسیاری ضعیفی داریم. تنها بیمارستان خوب ما که باز هم نسبت به سایر استانها تجهیزات کمتری دارد در شهر زاهدان است.
بیاد میاورم که یک بانوی بلوچ را سال گذشته هنگامی که وزیر بهداشت برای بازدید بیمارستان آمده بود به زور مرخص کردند برای اینکه جلوی وزیر بگویند بیمار زیاد نداریم. متاسفانه در اثرعدم رسیدگی به موقع ایشان از دنیا رفت. پس از آن هم به هر جا شکایت کردند کاری از پیش نرفت.
خودم زمان کرونا شاهد بودم که جوانی پدرش را به بیمارستان آورد و درخواست کرد او را بستری کنند. کسی که در پذیرش نشسته بود از این کار امتناع کرد و گفت او دارد میمیرد و برای چنین مواردی اصلا جا نداریم.
شهرهای دیگر از این هم فاجعه بارتر است. اکثرا فقط مراکز درمانی دارند که امکاناتشان بسیار محدود و کم است. از طرفی همانطور که گفتم جادههای مناسبی هم نداریم و از آنجا که فاصله میان شهرها زیاد است مثلا اگر کسی از چابهار نیاز به خدمات درمانی داشته باشد باید ۷ ساعت رانندگی کند تا به زاهدان برسد.
هرچه به سمت شهرهای کوچکتر و روستاها پیش بروید خواهید دید که عملا همین مقدار را هم ندارند.
خانوادههای بسیاری را میشناسم که فرزندان معلول و بیمار دارند. افرادی هرگز شرایطی برای کار خوب و درآمد نداشتند و به همین دلیل نمیتوانستند فرزندشان را درمان کنند.
*رسانههای مجازی را در شنیده شدن صدایتان چقدر موثر میبینید؟
اگر واقعا مردم ایران ما را بشناسند و صدای ما بشوند، فضای مجازی بهترین امکان است. با همین تلاشها توانستیم اندکی نگاهها را تغییر دهیم. اکنون وقتی توریستها به استان ما سفر میکنند میبینیم که نتیجه داده است اما دولت همچنان تبعیض قائل میشود.
ما به عنوان یک ایرانی در جریان تمام مشکلات فلسطینیان هستیم اما واقعا چند نفر از ایرانیان داخل کشور خودمان از مشکلات بلوچستان خبر دارند در صورتی که واقعا شرایط بدتری را تجربه میکنیم؟!
ما کاملا در جریان ظلمی که حکومت بر مردم سراسر ایران داشته آگاهیم اما وقتی میگوییم میخواهیم مثل بقیه باشیم یعنی داشتن همین حداقل ها.
*طی سالهای گذشته نمیشد از همین فضای مجازی برای اعتراضات استفاده کنید؟
اگر در نقاط مختلف ایران به هر طریقی اعتراضات و تظاهرات صورت میگیرد حقشان است اما ما در استان حتی این حق را هم در پایینترین سطوح نداشتیم و هنوز هم نداریم. با همه استانهای ایران همدردیم اما میخواهم بگویم ما بیش از ۴۰ سال است که محرومیم و با پیشرفت تکنولوژی ما محرومتر شدیم. چون در واقع امکانات جدیدی به کشور تزریق شد که آنها را هم از ما دریغ کردند.
امروز که اعتراضات تا این حد گسترده شده و بالا گرفته افراد زیادی به خاطر واکنش هایشان در فضای مجازی بازداشت میشوند اما در استان ما از ابتدا همینطور بود.
هر واکنشی به هر طریقی باعث میشود جان خود و خانوادهتان به خطر بیفتد. متاسفانه نیروهای سرکوب همیشه در زاهدان و به طور کل در استان ما رفتارشان همین طور بوده و هرگز اجازه نداشتیم درباره خودمان حرف بزنیم.
خوشبختانه با وجود فضای مجازی خود مردم ایران نسبت به استان ما کنجکاوتر شدهاند و دوست دارند بلوچ را بهتر بشناسند. آنها دیگر ما را به چشم اغتشاشگران مرزی نمیبینند و میدانند بلوچها مهمان نواز هستند و حاضرند جانشان را هم بدهند.
*با توجه به سخنان خود شما به نظر میرسد شیعه نشینان زابل و اهالی سیستان هم نباید شرایط چندان مساعدی داشته باشد؟
بله دقیقا همینطور است. به همین خاطر میگویم که ما مردم بین خودمان هیچ مشکلی نداریم و کمتر کسی هست که توسط حکومت بازی بخورد.
نمایندگان سیستان از بدو انقلاب تا کنون تشیع بودهاند و بودجهای هم که در اختیار سیستان قرار میگیرد چند برابر کل بودجه بلوچستان هست در صورتی که شما هیچ نشانهای از امکانات و آبادی در زابل نمیبینید.
یکی از همین نمایندگان زاهدان، حسینعلی شهریاری اهل سیستان و تشیع است. در شهری مثل زاهدان که قریب ۸۰ درصد آن بلوچ هستند، چندین دوره متوالی است که با یک انتخابات کاملا نمایشی رای میآورد و وارد مجلس میشود.
نمایندگان تسنن و بلوچ در مجلس نسبت به پهناوری استان کم هستند و هیچ گونه کاربردی برای مردم نداشته اند. اگر هم برخی از آنها در گذشته تلاش کردهاند که صدای مردم شوند، بلافاصله صدایشان را خاموش میکردند.
شاید تا یک زمانی مردم خیلی روی این مسائل حساس نبودند اما الان به تازگی متوجه شدهاند که چه نمایندگانی دارند.
بلوچستان که همیشه محروم بوده و هست اما سخنم با مردم سیستان است که اکثریت تشیع در آنجا از حامیان جمهوری اسلامی و متوسط ۹۵ درصد سمتهای دولتی استان در اختیار آنها است.
بیایید صادقانه صحبت کنیم. سیستان را با ۳۰ سال پیش مقایسه کنید ببینید آیا تغییری در امکانات رفاهی و شهری پیدا میکنید؟ از هامون بگویید، از دشت سیستان، از بادهای صد و بیست روزه، از اقتصاد منطقه سیستان، از معیشت مردم، از کشاورزی و شیلات سیستان! . شما که همیشه حامی نظام بودهاید الان چه تغییرات مثبتی احساس میکنید.
و اما امسال در شهر زاهدان خیال مردم بلوچ را راحت کردند و با برنامه ریزیهای قبلی، هر دو نماینده مجلس را شیعه در واقع بهتر بگویم از خودی هایشان انتخاب کردند.
مردم با دیدن اینها سالهاست که انگیزه شرکت در انتخابات را از دست دادهاند چون میدانند همه چیز از قبل انتخاب شده است. این دوره حتی در انتخابات ریاست جمهوری هم شرکت نکردند. به وضوح میدانستند هیچ یک از نامزدها قرار نیست برای استان ما قدمی بردارد. همین آگاهیها باعث شد حضور شرکت کنندگان در آخرین انتخابات مجلس و ریاست جمهوری ریزش ۵۰ درصدی داشته باشد.
* اکنون بیش از یکماه از اعتراضات سراسری مردم ایران و چند هفته از نمازجمعه خونین زاهدان میگذرد. ادامه این واکنشها را در استان خود چطور پیش بینی میکنید؟
موضوع تجاوز فرماندار چابهار به دختر ۱۵ساله به این دلیل مردم را عصبانی کرد که چنین فجایعی پیش از این هم افتاده بود اما هرگز فضایی برای اعتراض وجود نداشت. در آن نماز جمعه هم اعتراض صرفا از جانب چند جوان با هو کردن همراه بود و همین رفتار موجب شد نیروهای امنیتی مردم را به رگبار ببندند. کشتار ۱۰۰ تن از مردم بلوچ فقط در یک روز باعث شد فشار روحی مضاعفی بر مردم وارد شود. خانوادههای بسیاری داغدارند و بعید نیست اتفاق بدتری از سوی مردم معترض در راه باشد.
من فکر میکنم حتی بر فرض محال اگر تمام کشور هم آرامش خود را به دست بیاورند، امروز بعید است استان ما ساکت بنشیند. چون مردم هنوز شوک زده هستند و نتوانستند باور کنند علیرغم تحمل تمام سرکوبهای چند ساله، چنین رفتاری با ایشان بشود. امروز مردم بلوچ به دنبال انتقام تمام سرکوبها و بلایایی هستند که حکومت طی ۴۰ سال بر سرشان آورده است.
*در میان سرکوبهایی که از آن یاد کردید، مسائلی از جمله تجاوز هم پیش از این وجود داشت؟
بله. این مورد قبلا هم اتفاق افتاده بود و خانوادههای قربانی نه تنها امکان شکایت نداشتند بلکه تهدید میشدند که اگر کسی از این فاجعه باخبر شود، جان خود و خانوادهشان به خطر میافتد.
نمونه بارزش تقریبا ۳ سال پیش اتفاق افتاد. مردم شاهد بودند که برخی از نیروهای حکومتی دختران را در ایرانشهر دزدیده و به آنها تجاوز میکردند. این اتفاق صدایش شنیده نشد در حالیکه چندین دختر همان سال توسط نیروهای حکومتی به زور ماشین شده و بعد از تجاوز به بدترین شکل رها میشدند.
*نسبت به شرایط و محرومیتهایی که در سیستان و بلوچستان وجود دارد، شما جزو معدود افرادی هستید که فرصت بیشتری برای پیشرفت داشتید. هیچ امکانی برای استفاده از امتیازاتتان در منطقه نبود؟
من خودم یک قربانی در سیستم جمهوری اسلامی هستم. شرایط و پتانسیل خوبی داشتم برای اینکه بهترین سرمایه گذار و بزرگترین سرمایه دار باشم اما از وقتی به دنیا آمدم میدانستم که برای امثال من هر دری بسته است. بنابراین ترجیح دادم جایگاه علمی خودم را بالا ببرم. با این حال علی رغم داشتن مدارج عالیه علمی از دانشگاههای معتبر جهان حتی در شهر خودم هم من را استخدام نکردند.
طایفههای زیادی در بلوچستان هستند که فرزندانی تحصیلکرده و نخبه تربیت کردهاند اما هیچ کدام از ما امکان اینکه برای همشهریان خودمان مفید باشیم نداریم. چون اولین سوالی که زمان استخدام از ما پرسیده میشود مذهب و قومیتمان است.
هر جا که این سوال مطرح شود تکلیف خیلی چیزها را برای ما معلوم میکند. جالب است که حتی اگر مستقیم هم نخواهند از دین ما بپرسند، مثلا میگویند سیستانی هستی یا بلوچستانی؟ همین تقسیمبندیها باعث شد درصد بسیار بالا و قابل توجهی از مردم استان که اهل سنت هستند از بدیهیترین حقوق خود محروم بمانند.
*با این حال توانستید برای مدت کوتاهی در فضای مدیریت شهری حضور داشته باشید. چرا انقد کوتاه بود و چرا پس از آن زندگی در غربت را انتخاب کردید؟
تمام توانم را گذاشتم در کشور بمانم و برای مردمم مفید باشم اما به جایی رسیدم که چارهای جز مهاجرت برایم باقی نمانده بود. همه ما در کشور خودمان هویت داریم. آنقدری شناخته شده بودم که پیشنهاد کار دولتی هم به من داده بودند اما همه اینها به شرط سرسپردگی بود. هیچ چیز بدتر از این نیست که بخواهید کاری انجام دهید اما مانع همه اقداماتتان شوند و مجبورتان کنند، ساکت بمانید.
*در معاشرت با دولتمردان طی همان مدت کوتاه چه تجربههای جدیدی به دست آوردید؟
همان ابتدای کار فهمیدم که اینجا جای من نیست چون نمیتوانم به استان خودم خدمت کنم. بدو ورودم از من خواستند عضو سپاه شوم و در رابطه با حل بسیاری از مسائل تحت فشار بودم. اصرار داشتند که در تمام مراسمهای مذهبی شرکت کنم اما من اهل هیچ کدام از این کارها نبودم. برای من تسنن یا تشیع فرقی نمیکرد چون برای یک اصلی مهمتر از اینها چنین مسئولیتی را پذیرفته بود و دلم نمیخواست وارد حواشی بشوم.
متوجه شدم وقتی وارد چنین فضاهایی میشوید عملا هیچ نقشی ندارید. همه جوره تحت کنترل هستید تا صدایی از این استان بلند نشود. من باید تبدیل به یک آدمی میشدم که هر چه میگفتند، اطاعت میکردم. حتی در برخی از سخنرانیها هم متنی از پیش نوشته شده به من میدادند و اجازه نداشتم حرفهای خودم را به زبان بیاورم.
*و بالاخره حرف آخر؟
امروز در کشور خودم زندگی نمیکنم اما علاقه من به ایران و بلوچ نمیگذارد اینجا هم خوشحال باشم.
معتقدم هیچکس جز خودمان دلش برای ما نسوخته است. اگر غرب هم حرفی میزند دنبال منافع خودش است و ما مردم باید باور داشته باشیم که جز همدیگر هیچکس را نداریم. بنابراین اتحاد میان ما امروز از هر چیزی مهمتر است. دقیقا همان چیزی که جمهوری اسلامی از آن واهمه دارد.
حکومت دنبال این است که مردم را متعصب بار بیاورد چون تعصب اولین عامل تفرقه است و تفرقه هم پشتوانه حکومت.
اگر ریشهایتر نگاه کنید این نگاه تفرقه برانگیز را همه جای ایران میبینید. به مردم شریف رشتی گفتند بیغیرت. چرا؟ چون رشتی همان مردی بود که به دخترش از سن کم اجازه داد به مدرسه برود و درس بخواند.
امروز که نظر مسئولان دولتی و نظام را میشنوید بهتر متوجه میشوید که این روشنفکریها را جمهوری اسلامی تحمل نمیکند و چه مبارزهای بهتر از اینکه برای قومیتها جوک بسازد و آنها را بیغیرت توصیف کند؟