ماریکا: این روزها چهل و دومین دوره فستیوال بین المللی فیلم ونکوور در حال برگزاری است و فیلمسازانی از سراسر جهان از جمله ایران در این رویداد شرکت کرده اند.
فیلم کوتاه «اسپاسم» به کارگردانی صحرا اسدللهی نیز یکی از آثار ایرانی حاضر در این فستیوال است که پیش از این در جشنواره زنان کره جنوبی و چند رویداد بین المللی سینمایی دیگر به نمایش درآمده است.
اسدللهی که علاوه بر فیلمسازی، فعالیت جدی خود را در عرصه آثار نمایشی با بازیگری آغاز کرده با فیلم «فروشنده» به کارگردانی اصغر فرهادی وارد سینما شد. او این روزها سریال «جادوگر» را در شبکه نمایش خانگی و دو فیلم «طبقه یک و نیم» و «شماره ده» را روی پرده سینما دارد.
اکنون به بهانه حضور فیلم کوتاه «اسپاسم» در جشنواره بین المللی فیلم ونکوور با صحرا اسدللهی گپ و گفتی داشتیم که در ادامه می خوانید:
با توجه به اینکه شما را بیشتر به عنوان بازیگر در عرصه سینما می شناسند، چطور شد به حرفه فیلمسازی علاقه مند شدید؟
من چند سال پیش در برنامه تلویزیونی «صبح بخیر ایران» گزارشگر بودم و باید در یک بازه زمانی با موضوع مشخص در سطح شهر گزارش های مردمی می گرفتم. یک بار موضوع درباره روز مرد بود. ما به مزار شهدا رفتیم و مادری را دیدیم که برای دو پسر شهیدش هدیه آورده بود. با تماشای لحظه هدیه یک مادر به پسرانی که دیگر زنده نیستند فضای سورئالی را تجربه کردم که برایم تازگی داشت.
ضبط همین یک بخش 35 دقیقه طول کشید و بر خلاف روال مرسوم دیگر فرصت نبود تا سراغ آدم های دیگر برویم. بلافاصله به تلویزیون برگشتم و آن روز ما با همین یک سوژه کار را روی آنتن بردیم و تبدیل به یکی از پربیننده ترین گزارش ها شد. تاثیری که از کار گرفته بودم و بازخوردی که شاهدش بودم باعث شد به مستندسازی فکر کنم. بعد از آن به مدیر برنامه پیشنهاد دادم تا در این کنداکتور 11 دقیقه ای به جای کاری که تا الان انجام میدادم یک برنامه بسازم.
با موافقت آنها به روستای خودمان رفتم و اولین مستندم را از زندگی مادربزرگم آشنای اش با پدربزرگ و نحوه زندگی اش ساختم.
بعد از آن چطور پیش رفت؟
از آن زمان به بعد مستندسازی را به طور جدی دنبال کردم. مستند داستانی دیگری هم با نام «تست دوربین» ساختم که از آن می توانم به عنوان اولین تجربه حرفه ای یاد کنم. این کار در 13 فستیوال کاندید بهترین مستند شد و سه بار جایزه بهترین مستند گرفت. در جشنواره سینما حقیقت هم جایزه بهترین فیلم از نگاه تکاشاگران را دریافت کرد. به تازگی هم در حال تولید کار دیگری به نام «دلریوم» هستم.
برویم سراغ «اسپاسم». از روند تولید تا امروز چه مسیری را طی کرد؟
«اسپاسم» دومین فیلم داستانی جدی من است که اسفند سال گذشته جلوی دوربین رفت از اردیبهشت که آماده نمایش شد، در چندین فستیوال جهانی به نمایش درآمد.
قبل از فستیوال ونکوور نیز من با این فیلم در کره جنوبی بودم و کاندید در چهار رشته و اکران دو سانس ویژه از جمله اتفاقات خوبی بود که در فستیوال فیلم زنان کره جنوبی رخ داد. ضمن اینکه احساس می کنم در هر رویدادی که «اسپاسم» تا کنون شرکت کرده مخاطبان ارتباط خوبی با فیلم برقرار کرده اند.
چطور شد سراغ چنین موضوعی رفتی؟
زیرا از همان ابتدای شروع کار بازیگری آنقدر این لحظه ها را تجربه کردم و تک تک جملاتی که شکوفه می گوید برایم آشناست که دلم می خواست در قالب فیلم آن را با زنان دیگر شریک شوم. چون مطمئن بودم این یک تجربه مشترک برای اکثر زنان است.
در بازیگری نقش شکوفه چالشی هم داشتید؟
در حقیقت انقدر همه چیز برایم آشنا بود که در ایفای آن هیچ مشکل پیچیده ای وجود نداشت. نکته جالب فقط این است که اکثر کسانی که تا کنون در مورد این کار نظر داده اند معتقدند بازیگری از کارگردانی جلوتر است در صورتی که به عقیده من چنین نیست. اتفاقا اگر بازیگری در این حد مورد توجه قرار گرفته به این دلیل است که من برای فرم و کارگردانی آن مدت ها فکر کرده بودم تا با چه شیوه ای کار را جلوی دوربین ببرم که بتوانم پیام را آنطور که مد نظر است انتقال دهم.
پس دغدغه اصلی شما در بخش دکوپاژ و کارگردانی بود!
بله همینطور است. بر خلاف اینکه ظاهرا ممکن است «اسپاسم» کار روان و ساده ای به نظر برسد و همه فکر کنن مبنای آن بر اساس بازیگری است اما اینطور نبود. من مدت ها به فرم این فیلم فکر کردم تا ببینم چطور می توانم در یک لانگ تک 30 دقیقه ای زوال و نابودی یک زن را که بی جهت از سوی مردان مورد ظلم واقع می شود، نشان دهم.
شکوفه دختری زیبا، پرتلاش و پر از شور و انگیزه است که نمی داند پس از آنکه وارد آن دفتر می شود چه چیزی در انتظارش است اما در نهایت تصمیمی می گیرد که چهره واقعی یک زن یاغی را نشان می دهد. همه اینها بدون کات گرفته شده تا احساس مخاطب قطع نشود.
از نکات قابل توجه این فیلم کارکترهای مرد هستند که ما صورت شان را نمی بینیم.
بله. ما سر مردها را در تصویر نمی بینیم چون مشابه این افراد در زندگی همه ما به وفور وجود دارد و مخاطب می تواند جای سر بازیگر، هر مردی را که در زندگی اش چنین رفتاری با او کرده تصور کند. در واقع من برای نشان ندادن شان هم دلیل داشتم در صورتی که اگر نشان می دادم دکوپاژ راحت تری داشت اما بعد از ماه ها که به چگونگی فرم روایت فکر کردم به این نتیجه رسیدم.
فضای مفهومی قصه تان را چطور ارزیابی می کنید؟
اساسا درک قصه و مفهوم از به چشم آمدن بازیگری و کارگردانی مهمتر بود. حتی ما در دو قسمت از فیلم خاطراتی را می شنویم که بیش از آنکه به رخ کشیدن بازی باشد قصد دارد در نهایت به انتقال پیام فیلم کمک کند.
تجربه همزمانی بازیگری و کارگردانی چطور بود؟
بعد از تجربیاتی که طی این سالها به دست آوردم احساس می کنم بازیگر خودش متوجه می شود که دارد درست بازی می کند یا اشتباه. بنابراین چالش سختی برایم نبود.
طی ماه هایی که تمرین می کردم مدام در حال چک کردن پوزیشن کارگردانی و بازیگری ام بودم اما زمانی که برای ضبط نهایی جلوی دوربین رفتم اصلا به کارگردانی فکر نکردم فقط آن دغدغه ای که درکش کرده بودم و می خواستم بازی اش کنم برایم مهم بود. من در این فیلم کاملا خودم بودم، در لحظه بازی کردم و سعی داشتم چالش هایی که از آغاز راه بازیگری تا امروز با آن مواجهم، نشان دهم. فارغ از اینکه نتیجه چه از آب درآمده باید بگویم این تمام توانی بود که می توانستم روی کارم بگذارم.
در آخر «اسپاسم» امسال در جشنواره بین المللی فیلم ونکوور به نمایش درآمده و بسیاری از تماشاگرانی که فیلم شما را می بینند در فضای جغرافیایی و فکری متفاوتی هستند. فکر می کنید مخاطبان در اقصی نقاط جهان چطور می توانند با اثر شما ارتباط برقرار کنند؟
فیلم من در رابطه با ذات زن است و بنابراین فقط در محدوده ایران محصور نمی شود. می خواهم همه بدانند زن ها در هر تاریخ و جغرافیایی وقتی تصمیم می گیرند مقابل ظلم بایستند بالاخره یک جایی یک روزی طغیان می کنند و در این نقطه از تاریخ موضوعی از این مهمتر وجود ندارد.
در این برهه برای من مهم است که زن را موجودی تو سری خور معرفی نکنم که مردها هر بلایی دل شان می خواهد سرش بیاورند و در نهایت هم با یک خبر خوش خوشحالش کنند. می توانم بگویم که «اسپاسم» با موضوع ایستادگی زن در برابر ظلم، یک موضوع جهان شمول و برای همه قابل درک است چون به یک مفهوم انسانی و ذاتی می پردازد.