همه چیز از یک اشتباه لُپّی شروع شد. تنبلی کردم نام کامل استان «سیستان و بلوچستان» بر زبانم نچرخید فقط گفتم سیستان! و همین خطای سهوی، گپ و گفت مان را از یک مصاحبه چند خطی به گفت و گویی چند ساعته با رنگ و بوی تاریخ و فرهنگ تبدیل کرد.
پس از «جمعه خونین زاهدان» با یکی از هموطنان اصیل بلوچ تماس گرفتم تا اطلاعات بیشتری از وضعیت منطقه به دست آورم. کسی که سال های زیادی از عمرش را پی تحصیل علم رفت تا بتواند برای کشور و زادگاهش مفید باشد.
در مقطعی به پیشنهاد دوستانش وارد فضای کار دولتی شد تا بتواند فعالیت های گسترده تری برای استان سیستان و بلوچستان انجام دهد اما وقتی دید در سِمَت های رسمی هم حق خدمت به مردم را ندارد، عطایش را به لقایش بخشید.
از 18 سالگی به نقاط مختلف دنیا سفر کرد و با اینکه از سالها قبل می توانست در غربت به یک زندگی بهتر فکر کند ولی تعلق خاطرش به آب و خاک اجازه نمیداد از وطن دور بماند. تا روزیکه مثل میلیون ها ایرانی چاره ای جز مهاجرت پیش رویش نماند.
در بخش اول گفت و گوی مان از زاهدان و آن جمعه خونین می پرسم.
*اگرچه این روزها اینترنت داخل کشور قطع شده اما طبیعتا از احوال استان سیستان و بلوچستان بی خبر نیستید!
بله من از طریق تلفن با افراد زیادی در ارتباطم و تا آنجا که برای دوستانم در استان مشکلی پیش نیاید سعی می کنم مدام با همه در تماس باشم و در جریان اخبار قرار بگیرم.
این روزها تمام مردم ایران امنیت شان در خطر است اما استان سیستان و بلوچستان همیشه همینطور بوده و کوچکترین صدایی را در نطفه خفه می کنند.
صدای اعتراضات در نماز جمعه هم وقتی شنیده شد که رسانه های داخلی به مردم نمازگزار برچسب آشوبگر زدند. حتی نمی گویند مردم را در حالی به رگبار بستند که در صف نماز بوده و به قولی دستان شان بسته بود (اشاره به نوع ایستادن اهل تسنن در نماز).
*کمی به عقب تر برگردیم. نقطه شروع این قائله از کجا بود؟
از تجاوز به دختری 15 ساله اهل چابهار که چند روز قبل از نماز جمعه توسط مولانا عبدالغفار نقشبندی، امام جمعه راسک به طور علنی اطلاع رسانی شد. شکی نیست که تجاوز در هر شرایطی رخ دهد؛ چیزی جز نابودی زندگی به همراه ندارد اما همانطور که گفتم استان سیستان و بلوچستان هیچ وقت حق فریاد زدن نداشته و در صورت بروز چنین فجایعی همه چیز چند برابر سخت تر و عذاب آورتر است.
* قبل از علنی شدن تجاوز سرهنگ ابراهیم کوچکزایی (فرمانده نیروی انتظامی شهرستان چابهار) به دخترک 15 ساله، باز هم چنین اتفاقاتی رخ داده بود؟
قصه تجاوز ماموران به دختران بلوچ اولین بار نیست و متاسفانه سالهاست که در چابهار و سایر شهرها اتفاق می افتد. افرادی از نیروی انتظامی بعضا با ورود به حریم خانه ها زنان و دختران را مورد تجاوز قرار می دهند و این جنایت گاهی به کشته شدن قربانی ختم می شود.
از آنجا که عاملان تجاوز در راس قدرت هستند؛ شرم و حیای دختران، ترس از برخوردهای تهدیدآمیز حکومت و فرهنگ حاکم بر منطقه اجازه نمی دهد صدای ما به گوش کسی برسد.
آقای نقشبندی واقعا جسارت به خرج داد و با توجه به فشار حاکمیت کار بسیار بزرگی کرد. ایشان یک جوان سی و چند ساله است که به خاطر افشای همین جنایت تا کنون بارها بازجویی شده و مرتبا احضارش می کنند تا راضی شود حرفش را پس بگیرد اما او زیر بار نمی رود. چرا که با خود دختر صحبت کرده و حقیقت را مستقیما از زبان قربانی شنیده است.
*رسانه ها چه نقشی در این خصوص داشته اند؟
تصور کنید وقتی ماموران جلوی چشمان مردی به همسر یا فرزندش تجاوز می کنند؛ آن مرد دیگر از چه چیزی باید بترسد؟ در واقع چیزی برای از دست دادن ندارد . خشم او قطعا دلیل محکمی است برای اینکه طاقتش تمام شود و به فکر انتقام بیفتد.
دولت هم برایش مهم نیست یک دختر روستایی در منطقه ای دورافتاده قربانی تجاوز شده و فقط می توان گفت اوج پستیِ انسانیت است که کسی از قدرت و مقامش اینگونه سوءاستفاده کند.
بنابراین اگر جمهوری اسلامی کسی را هم نام تروریست معرفی می کند افرادی از دل همین قربانیان هستند که قبلا زندگی شان نابود شده است. اما در نهایت رسانه ملی از این مردم به عنوان اغتشاشگر نام می برد و مظلومانه اعلام می کند که آنها به نیروهای انتظامی حمله کرده اند.
*به همین خاطر مردم هم در روز نماز جمعه دست به اعتراض زدند؟
اگر امروز مردم استان ما از حکومت بیش از سایر مناطق ایران خشمگین هستند برای این است که سالهاست تحت چنین ظلم و خشونت هایی مجبور به سکوت بوده اند. آنهایی که در نماز جمعه صدایش اعتراضشان بلند شد نیز قربانی همین خشونت ها هستند.
با تمام این احوال آن روز دوستانم برایم تعریف کردند که حتی هیچ عمل خرابکارانه ای هم از سمت مردم بلوچ رخ نداده بود. بلکه چند جوان از سر خشمی کنترل نشده فقط یک هو کشیدند و بلافاصله ماموران امنیتی همه نمازگزاران را به رگبار بستند.
*پس حکومت خود را برای چنین اعتراضی آماده کرده بود که بلافاصه نیروهای امنیتی سر رسیدند؟
منطقه ما شرایطش با سایر نقاط ایران فرق می کند وقتی وارد سیستان و بلوچستان می شوید احساس نمی کنید بخشی از ایران را می بینید. نیروهای امنیتی همیشه در زاهدان هستند و مردم به دیدن شان عادت دارند. سالیان سال است که سراسر شهر منطقه نظامی محسوب می شود. هر روز از تمامی محله ها بازدید صورت می گیرد و من خودم هر وقت با لباس محلی در شهر رفت و آمد می کردم مورد سوال و جواب قرار می گرفتم. یا باید کارت نشان می دادم یا ثابت می کردم سمت دولتی دارم. نگاه ها به مردم بومی طوری بد شده که اگر با لباس غیر بومی ظاهر شوید بیشتر مورد احترام قرار می گیرید.
*اساسا رفتار حاکمیت با مردم بلوچ چگونه است؟
با اینکه تجاوز به دختر نوجوان باعث شد توجه مردم به بلوچستان جلب شود اما این را بگویم که سوءاستفاده ماموران فقط در این مورد نیست و در همه سطوح وجود دارد. شما به راحتی در شهر می بینید که یک نظامی چطور مردم را وادار می کند پول میوه و آرایشگاهش را حساب کنند. حتی رفتار پنهان کارانه هم ندارند و انقدر عادی شده که جلوی چشم همه چنین برخوردهایی می کنند. مردم اگر شکایت کنند فقط جان شان را به خطر انداخته اند چون همه اینها از خود کلانتری ها نشات می گیرد.
در واقع از طریق قانون نمی توانید کاری از پیش ببرید پس اگر روزی خودتان بخواهید برای انتقام دست به کار شوید انگ آشوبگر و اغتشاشگر به شما می زنند. آخر هم شما را به بدترین محکومیت ها تهدید می کنند و اگر نخواهید بیشتر از این تاوان بدهید می گویند تا باج ندهی ولت نمی کنیم.
*موضوع دیگری که بسیار به آن پرداخته شده، خسارت بر اموال عمومی است. آیا این هم بخشی از انتقام مردم بود؟
با اطمینان می گویم اینطور نیست. من اهل همان آب و خاکم و مردمم را خوب می شناسم. در فضای مجازی می گویند اغتشاشگران زاهدانی اموال عمومی را آتش زدند اما به صراحت می گویم این کار عاملان خود حکومت است. جمهوری اسلامی به آدم های خود فروخته زیادی قدرت داده که همیشه ماموریت شان همین است. برخی از این افراد حتی ایرانی نیستند و اصل و نسب پدران شان به خارج از مرزها می رسد. این ها افراد تندروی حکومتی هستند که چنین وقت هایی لباس مردم بومی را به تن می کنند تا خرابکاری شان را پای بلوچ بنویسند.
در آن روز جمعه هم مردم عادی هیچ کاری نکردند. اگر در گزارش های خودشان هم ببینید آنها در حال نماز بودند و دلیل شلوغی آن منطقه به خاطر برپایی نماز جمعه بود.
تمام کسانی که برایم تعریف کردند گفته اند که چند جوان کم سن و سال خارج از فضای نماز جمعه و حوالی کلانتری نزدیک به مسجد مکی از روی عصبانیت هو کشیدند و همین یک اتفاق موجب شد مردم را سر نماز به رگبار گلوله ببندند.
اتفاق بدتر اینکه برخی از عوامل خودشان با پوشیدن لباس های محلی در جمع بلوچ همیشه حضور دارند و وقتی چنین شلوغی هایی پیش می آید اقدام به شکستن شیشه و خسارت به ماشین ها می کنند. خودتان فکر کنید ببینید کدام انسان عادی خودش با دست خودش مغازه همشهری اش را با میلیاردها تومان جنس آتش می زند؟
*اینطور که در خبرها آمده تا چند روز پس از نمازجمعه خونین، همچنان شمار کشته و زخمی ها رو به افزایش بوده است. آمار دقیقی تا این لحظه دارید؟
تا جایی که خبر دارم با گذشت بیش از دو هفته هنوز هم مصدمان زیادی در حال مراجعه به مراکز درمان هستند. این افراد از ترس دستگیری بعد از مصدومیت در خانه ها پنهان شده بودند و اکنون به دلیل وخامت حال شان و آرام شدن جو امنیتی جرات پیدا کرده اند که برای درمان مراجعه کنند.
همچنان مشکل کمبود خون پابرجاست. همه شوکه از این اتفاق هستند و اکثر محله های زاهدان تحت کنترل نیروی انتظامی است. بنابراین نمی توان با اطمینان آمار دقیقی ارائه کرد اما شک ندارم تعداد کشته شده ها بیش از 100 نفر هستند.
*آمار رسمی بسیار کمتر از این تعداد گزارش شده اما چرا در همان هم اسامی کامل کشته ها منتشر نمی شود؟ آیا این هم دلایل امنیتی دارد؟
بیشتر از آنکه دلیل امنیتی داشته باشد به محرومیت ها برمی گردد. محله شیرآباد در زاهدان جایی است که تقریبا نصف مردم، آنجا سکونت دارند و بیش از 50 هزار نفرشان فاقد شناسنامه و هویت هستند. به همین خاطر نام شان اساسا از بدو تولد جایی ثبت نشده که قرار باشد مرگ شان ثبت شود. شرایط مصدومان هم به همین منوال است.
*بخش اول را با این سوال تمام کنیم. چرا به مردم سیستان و بلوچستان انگ تجزیه طلبی می زنند؟
مردم بلوچ تجزیه طلب نیستند. بلوچ قوم اصیل و ریشه دار ایرانی است که هنوز از واژه پارسی به جای فارسی استفاده می کند. مردم ما بخشی از هویت و اصالت ایران هستند پس چطور می توانند تجزیه طلب باشند!
آنچه که بیش از همه ناراحت مان می کند، تبعیض است. این روزها فریاد اعتراض همه مردم ایران از نادیده گرفته شدن حق شان بلند است. من هم به عنوان یک ایرانی به همه مردم ایران حق می دهم و برای کردستان و سایر شهرهایی که اینگونه مورد ظلم قرار گرفته اند، ناراحتم. فقط می خواهم همه بدانند آنچه که امروز فریاد خشم همه را بلند کرده، در بلوچستان عقبه چهل ساله دارد.
کسی که هنوز بر سر اعتقاداتش ایستاده و هر جمعه خود را موظف به حضور در صف نماز می بیند، تجزیه طلب نیست. اگر آب لوله کشی و داشتن گاز برای شما بخشی از زندگی روزمره شده برای بلوچ یک آروزی دست نیافته است. ما تجزیه طلب نیستیم فقط می خواهیم مثل همه مردم ایران زندگی کنیم.
رسانه ها فرصت آشنایی اقوام و مردم ایرانی را از بلوچ گرفته اند. اگر به سیستان و بلوچستان سفر کنید خواهید دید که چه مردم نجیب و سالمی هستند. آنها که به ما تهمت تجزیه طلبی می زنند و همه جا ما را آشوبگر و تروریست معرفی می کنند، بگویند مگر جمعیت کل استان چقدر است که حکومت هنوز نتوانسته از پس این همه تجزیه طلب تروریست برآید.
از نظر من تجزیه طلب همان کسانی هستند که ظرف دو ساعت بیش از 100 بلوچ را کشته و حتی به کودکان مان هم رحم نکردند. آنها حقایق را وارونه جلوه می دهند و اگر اعتراضی هم داشته باشید پاسخ تان را با گلوله می دهند.