نام نگارنده محفوظ: دیروز جمعه، ۱۴ بهمنماه شهرها خاصه شهرهای مرکزی در آرامشاند، یا دیگر بیخیال اعتراض شدهاند یا از اینستاگرام و توئیتر با دنبال کردن و توکیل شازدهها و سلبریتیها وائتلافهای مکش مرگ ما دارند به شدت! با نظام مبارزه میکنند.
اما در سه گوشه از ایران، بلوچستان، گلستان و کردستان، مردمان اهل سنت در زاهدان، خاش، سنندج و گالیکش مانند جمعههای گذشته پس از ادای نماز با دست خالی و سربهکف و سربلند به اعتراض و سینهسپر کردن در برابر دژخیمان ولایت سفیه پرداختند تا نشان دهند نظام دقیقا به که طرف است. دیگر در عرصه مبارزه با ج.ا در جهان واقعی جز اهل سنت باقی نماندهاند.
این دلیران بیادعا هر جمعه پس از نماز در مقابل گلوله با شعارها، پلاکاردها و اعتراضشان حقیقتا درس شعور سیاسی، شرافت و آزادگی به همه، منجمله خودرهبرپندارهای بیخاصیت میدهند. نه تجزیه برایشان موضوعیتی دارد نه پهلوی برایشان اندک اهمیتی دارد ولی بسیاری از فعالین مجازی هم مانند ج.ا کر و کورند و نمیشنوند و نمیبینیند، که اگر نبودند اندکی از این معترضین حقیقی و واقعی درس میگرفتند.
علل شدّت و تداوم بیشتر اعتراضات اهل سنّت نسبت به سایرین، جزمیّت و تعیّنیست که در هویت جمعی معترضین، مطالباتشان و نحوه اعتراضشان است. اما مهمترین عامل این حماسهآفرینی، بیشک محوریتِ باور دینی در اعتراضات اهل سنّت و جماعت است.
به همین دلیل است که رژیم ولایت سفیه جز نسلکشی اهل سنت هیچ چارهای و حربهای نمیشناسد، چون یارای مقابله با جهانبینی و عقاید آنها را ندارد و البته که این کار جز کندن گور خودش نیست. برخی معترضین نماز جمعه ۱۴ بهمن زاهدان هم نوشته بودند: آدمربایی شبانه نشانه وحشت نظام است. حقیقتا که همینطور است.
در این حال بسیاری از مدعیان پرسروصدای فضای مجازی زیر لحافند و درحال تعیین و ترسیم حکومت آینده بر اساس نظرسنجیهای توییتری! پرادعاترین و پرسروصداترین دستهشان که خیلی هم خود نخبهپندار هستند و قیّممآبانه تعیین میکنند که مردم باید چه بخواهند و چه نخواهند تصورشان از رژیمچنج این است که خب آخوندها، سپاه و طرفدارانشان دیگر خسته میشوند و میگذارند همگی میروند و اثری از آنها باقی نمیماند، اقلیتهای قومی هم سرعقل میآیند و متوجه میشوند که فارس هستند، اهلسنت هم که تبخیر میشوند بعد از اینکه در عرض یکروز مردم همان شدند که باید، بهطور خلقالساعه یکسری صندوق رأی همهجا میگذارند که از آن یک مجلس مؤسسان لائیکِ لیبرالِ دموکراتِ ملیگرا درمیآید و خیلی شیک و فرنگیپسند با کراوات و کتدامن مینشینند مطابق امیال و اوامر تهرانیهای بالایهمّت نشین و ایرانیان آنورآبی حکومت درست میکنند!
جریان های ناسیونالیستی و فمنیستی در تولید محتوا و خط مشیدهی به اعتراضات با خودبرتربیتی و حق به جانب بودنی که بی شباهت به طبقهی حاکم در کشور نیست، تصمیم میگیرند چه جنایتی در چه حد و چگونه بازتاب داشته باشد. در چنین فضایی اهلسنتی که بیش از همه مورد ظلم بوده و در این اعتراضات بیش از همه کشته و زخمی و هزینه داده است. از فیلترهای گزینش ناسیونالیستی و فمنیستی باید عبور کند تا به عنوان قربانی و مظلوم مورد شناسایی قرار بگیرد! پیش از آنکه با آنها همدردی شود ابتدا مورد یک شبه بازجویی قرار میگیرند که ثابت کنید تجزیه طلب نیستید، ثابت کنید شما هم به مطالبات ما قائلید. انگار این مردم شریف بردگان و سیاهیلشگر سیاسی این کوتولههای فکری هستند که با چهارتا ریتوییت یابو برشان داشته که چیزی میفهمند و کارهای هستند!
در این چندماه متوجه شدم قربانی های کشتار و تجاوزهای رژیم و عُمّالش در حالی فریادها را در فضای مجازی بلند میکنند که جذابیت بصری داشته باشند! این منجر به یک بیعدالتی اسفبار در خود فرایند عدالتجویی شدهاست. دختر چابهاری که توسط فرمانده نیرو انتظامی مورد تجاوز قرار میگیرد، عکس و فیلمی از او که مطابق با سلیقهی قشر مدرن مرکزنشین یا فرنگرفته جذابیت بصری داشته باشد تا برای آن جذابیت قربانی شده روضهسرایی شود وجود ندارد، پس وایرال نمی شود! و برای تولید محتوای اعتراضی به سراغ گزینههای دیگر میروند!
حدود ۱۲۰ نفر در بلوچستان که بسیاری از آنها کودک هستند پس از دو نماز جمعه بهطرزی وحشتناک به رگبار بسته می شوند. از این بین تنها خدانور شانس این را پیدا می کند تا در کنار دیگر قربانیهای وایرال شده قرار بگیرد. آنچه بیشتر از تصویر به پرچم بسته شدن منتشر میشود تصویر رقصیدن اوست. چرا؟! چون این چیزی است که جذابیت بصری دارد برای وایرال شدن، گویی اینها محصولات صنعت سرگرمی هستند و فقط درصورت گیشهدار بودن روی آنها سرمایهگذاری میشود! حجم و کیفیت و شدت فجایع مطرح نیستند، پیر و جوانان دیگر که هیچ، حتی کودکانی که نمازخوان هستند و سنیمذهب جذابیتی برای تولیدکنندگان محتوای اعتراضی ندارند و به راحتی نادیده انگاشته می شوند.
متر و معیار رسانهای شدن قربانیها و جنایتها تابع سلیقهی زیباییشناختی و شابلون سبک زندگی قشری خاص از مرکز نشینها یا مهاجرین فرنگرفته است. خون انسانها به طرز ناخوداگاه تبدیل به محتوای سرگرم کنندهای بدل شده است که از قضا پرداختن و بازنشر کردن این محتواها موجب ارضای حس کنشگری سیاسی هم میشود! این سرگرمی قرابت زیادی با سرگرمی رایج شیعی که عزاداریست دارد، تیترها، کپشنها و حاشیهنویسیهای عکسها و فیلمها همچون روضهخوانیست! گویی هدف اصلی و تکلیف اصلی در باتلاق سانتیماتالیسم حاکم بر فضای مجازی به محاق رفتهاست و این فضا بهشکل حیرتانگیزی موجب ابتذال امر و کنش سیاسی شدهاست.
حال همین کنشگران مجازی برای خود سهمی انحصاری و اساسی در تعیین خط مشی و بایدها و نبایدها و نظام و مناسبات پس از ج.ا قائل هستند این وقاحت هم تقصیر نظام آموزشی و فرهنگی این نظام است که مرکزنشینان باورشان شده قیّم حاشیهنشینان هستند. اگر بحث رهبری باشد رهبر واقعی همین بیشناسنامگانند که با دست خالی و سلاح سجاده هر هفته به مصاف سپاه میروند اگر بحث سهمخواهی و تعیین خطمشی باشد سؤال این است که ملاک چیست؟! آیا غیر از این است که آنکه هزینهی بیشتری دادهاست باید حق و سهمی افزون داشته باشد؟! البته که نه این بحثها، نه مانیفستها و بیانیهها و تحلیلها و توییتها تعیینکننده نیستند.
آنچه تعیین کننده خواهد بود درگیریهای نظامی پیشروست. عدهای برای پول خواهند جنگید، عدهای برای سهمخواهی قومی، قبلیهای، شهری و حتی روستایی و محلهای خواهند جنگید، عدهای برای جریان یا رهبر سیاسی مورد نظرشان خواهند جنگید و عدهای هم برای عقیدهشان خواهند جنگید.
این هم جالب است که تا صحبت از جنگ و درگیری نظامی میشود عدهای چشم و گوششان را میبندند و جیغ میکشند و حتی از صحبت راجع به درگیریهای احتمالی طفره میروند و توجهیشان برای این انکار و کتمان واقعیت این است که جنگ چیز بدیست! هرکس هم از احتمالش حتی سخن بگوید از یعنی از وقوع جنگ خوشحال میشود! این عزیزان بهتر است کلا زحمت هیچگونه تحلیل سیاسی به خود ندهند و پیشنهاد من این است که اخبار و فضای مجازی هم دنبال نکنند که استرس بگیرند یا خدایی نکرده احساس تکلیف کنند که به اظهار فضل بپردازند.
اولا انقلاب هم مانند جنگ بد است، چه بسا بدتر! انقلاب نقطهی صفر تمدن است، پادتمدن است، بربریت است ونابودی تمام ارکان حیات جمعی یک جامعه. آنکه انقلاب را امری مطلوب میداند یعنی از دانستن الفبای مباحث و مصالح سیاسی و اجتماعی فرسنگها فاصله دارد. از انقلاب وحشتناکتر هیچ مفهومی در زندگی جمعی بشر وجود ندارد. تنها فرانسویها که در وارونهنمایی با بازی کردن با کلمات متخصصند میتوانستند برای انقلاب مفهومی خوب و خواستنی جعل کنند.
ثانیا جنگ هم بله بد است، پر از ظلم و جنایت است. اما مطلوبیت مفهوم جنگ یک بحث است، ضروری بودنش یک بحث و ناگزیر و حتمی بودنش هم یک بحث دیگر.
ج.ا خودش شرط نابودی و آلترناتیو وجودش را جنگی تمامعیار و منطقهای قرار دادهاست و این برای بالابردن هزینه برای اپوزوسیون و دولتهای رقیب و متخاصم بودهاست. مردم ایران به نوعی گروگان این نظام هستند، اینکه رائفیپور گفته بود «خیال نکنید موشکها را تقدیم شما میکنیم و میرویم بلکه شخم میزنیم این خاک را بعد میرویم» الکی نیست! بر شما هم حتما ثابت شدهاست که این کار از این جماعت برمیآید.
هرچیزی هزینهای دارد، ج.ا هم هزینهی شکستش را در سوریه شدن قرار داده است. هیچ ابایی هم از آن ندارد. اگر گمان میکنید رژیمچنج در ایران بدون درگیریهای نظامی و یا منجر شدن به درگیریهای نظامی ممکن است، چهارگوشهی وسیلهی هوشمندی که با آن بهخیال خودتان تحلیل وقایع یا کنشگری سیاسی میکنید را ببوسید و سکوت پیشه کنید. چرا که احتمال همچین امری از احتمال اصلاح ج.ا هزار مرتبه کمتر است. مثل این است که بخواهیم داعش بدون جنگ نابود شود!