آذر 19, 1403
 
 
Image

نگاهی به نمایش «مریلین در زیرزمین»: مرد هم گریه می کند خصوصا اگر مهاجر باشد

280
این مورد را ارزیابی کنید
(2 رای‌ها)

 اجرای «مریلین در زیرزمین» به نویسندگی و کارگردانی امیر حسن‌زاده در ونکوور روی صحنه رفت.

محیا رضایی‌کلانتری: نمایشنامه «مهاجران» اثر اسلاومیر مروژک از آن دست آثاری‌ست که طی سالیان به اشکال مختلف در ایران و سایر کشورها توسط تیم‌های مختلف اجرا می‌شود.

این نمایشنامه همانطور که از نامش پیداست به موضوع مهاجران و مصائب آنها می‌پردازد. موضوعی که همیشه قابلیت آن را دارد تا با اقتباسی هنرمندانه مدام به روز شود و تاثیرگذار باشد.

به تازگی تئاتر صحنه‌ای «مریلین در زیرزمین» وام گرفته از همین اثر با بازی ارسلان ناظران و امیر حسن‌زاده در سالن Presentation House Theatre ونکوور کانادا به اجرا درآمد. جهانبخش لک مشاور کارگردان، لاله دستگیر دستیار و برنامه ریز از دیگر عواملی بودند که شرایط نمایش این اثر را فراهم کردند.

در این اقتباس ما شاهد زندگی دو مرد میانسال و جوان هستیم که گویا به واسطه همشهری بودن، در کشور جدید با یکدیگر در زیرزمینی همخانه شده‌اند.

مرد میانسال نویسنده مهاجری است از طبقه فرهنگی و روشنفکر که اوضاع مالی‌اش نسبت به همخانه بد نیست و نگرش منطقی‌تری نسبت به زندگی دارد. او به واسطه همین ویژگی‌های مثبت و کارآمد به انجام وظایفی بیش از مسئولیتش وادار می‌شود.

مرد جوان اما بیشتر در طلب ارضای احساسات ناپخته خود دست به اقداماتی می‌زند که اگرچه او را متحمل رنج بیشتر می‌کند اما سودی هم برایش ندارد. آنچه در این اقتباس به خوبی اجرا درآمد تمرکز نویسنده بر ذهن فقیر مرد جوان است که نشان می‌دهد بیش از جیب خالی، او را از زندگی عقب انداخته همانگونه که اندوخته‌هایش را در تابلوی مریلین مونرو جاساز کرده بود اما به نظر می‌رسد در نهایت مهاجرت و مصائبش با آدمیزاد چنان می‌کند که اشک هر دو طیف را درمی آورد.

این دو همخانه در جای جای قصه دچار نوسانات رفتاری شده و با بیان آنچه رنج‌شان می‌دهد گاه یگانه و گاه بیگانه از هم می‌شوند. تجربه‌ای از همزیستی‌های به ناچار که ساکنان در غربت خاطراتی بس فراوان دارند.

اگر چه به عنوان مخاطب حرفه ای تئاتر باید بگویم ادای دیالوگ ها به گویش نمایش رادیویی نزدیک‌تر بود تا نمایش باورپذیرصحنه ای اما این اجرا المان‌هایی داشت که به صورت زیرمتن انتقال مفهوم را به مخاطب قوی‌تر می‌کرد.

به عنوان مثال تکرار صدای سیفون دستشویی همسایه بالایی که از قضا صاحبخانه هم هست نشانی قابل اعتنا از اختلاف طبقاتی و تحمل فشاری است که بر ساکنان زیرزمین وارد می‌شود. ساکنانی که علاوه بر سختی‌های روزمره زندگی رنج مهاجر بودن دست از سرشان برنمی‌دارد و در خلال زندگی خودنمایی می‌کند.

خوانش متن بخشی از نوشته‌های معروف از جمله «مسخ» کافکا و سایر آثار از دیگر ظرافت‌هایی بود که به زیبایی بیگانگی با هنجارهای جدید را که هر مهاجر به نوعی با آن دست به گریبان است، بیان کرد.

علاوه بر تمام تدابیری که دست اندرکاران این نمایش برای جلب نظر مخاطب اندیشیده بودند یک نکته را هم نباید از نظر دور داشت. اینکه اساسا اجرای چنین اثری آن هم در سالنی که صندلی‌هایش تماما با مهاجرین پر شده به معنای حفظ قاعده کار درست در زمان و مکان درست است.

نمایش «مریلین در زیرزمین» توانست ولو برای چند لحظه هم شده فلش بک را در ذهن تک تک مخاطبانش فعال کند و بار دیگر یادآور شود که مرد هم گریه می‌کند خصوصا اگر مهاجر باشد.